سناریو
اسلاید دو لباس شماست
چند پارتی هانما 2
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
*از زبان ا/ت*
تو راه کافه هانما ساکت بود... این خیلیییییی برام عجیبه....
هی نگاه کسی رو،رو خودم حس میکردم ...
اخر برگشتم دور و برو نگاه کردم
هانما :چی شده؟
ا/ت :*لبخند کاوایی*هیچی! مشکلی نیست ! رسیدیم!
هانما :چه جای باحالی کار میکنی!
ا/ت:*خندیدن *ممنون.... خب.. داستان طولانی داشت که من این جارو پیدا کردم... اول یک بار بود... وقتی اومدم... با مدیر اینجا حرف زدم و گفتم اینجا با این کارا پول به دست نمیاره ، اول راضی نمیشد گفتم یک ماه این جارو دست من بسپره تو اون یک ماه... یک عالمه پول به جیب زد، به من سپرد "تم " اینجارو درست کنم.. در ازای اون همه وسایل شرت بندی، که همرو فروختم، این جارو درست کردم...
هانما :خیلی خوش سلیقه ای ا/ت
گفتم :آریگاتو... بیا بریم
رفتیم تو
اکانه دوید سمتم و پرید بغلم :اوهایووو ا/ت چاننن چه خبرا؟ مشتری اوردی؟؟
گفتم :نه بابا... این دراز که میبینی از کلاس اول مثل کنه چسبیده به جونم ولم نمیکنه.. ( ا/ت روزای تعطیل میاد اینجا یعنی روزایی که مدرسه ندارن اما اداره ها بازن و 18 سالشه )
هانما :هوی... من اینجا ماااا
گفتم :به هیچ وجه برام مهم نیست *خیلی هم مهمه *
اکانه:خوش اومدین هانما سان *تعظیم *
من یک لبخند زدم رفتم تو آشپز خونه کیفم رو آویزون کردم پیش بندم رو بستم و یک کلاه نایلونی سرم کردم تا چیزی نیفته تو غذای بقیه
برای هانما قهوه مخصوصم رو درست کردم
زیر لب آهنگ Let Me Down Slowly رو زمزمه میکردم
قهوه حاضر شد توی یک لیوان ریختم دلم میخواست خودم شخصا برای هانما ببرم
همینجوری داشتم اهنگ رو زیر لب زمزمه میکردم قهوه رو تو سینی گذاشتم کلاه نایلونی رو در اوردم....
ای خداااا..
درسته ازش خوشم میاد اما.... اما خیلی سادیسمی هست،دوست دارم بغلش کنم تو بغلش محو شم.... حسی که دارم بیشتر از این حرفاست .....
موهام رو درست کردم چون شلخته شده بود( رفته گوشه آشپز خونه تا چیزی موهاش نریزه )
پیش بندم هنوز تو تنم بود... به هر حال باز باید ببندمش
قهوه رو برداشتم بردم سمت میز هانما
هانما :اوخی گرل چقدر دیر درست شد ،ممنون *لبخند معروف 😂*
ا/ت :نوش جان.... من برم سفارشای بقیه رو درست کنم .. یک بار دیگه به من بگو گرل
هانما : گرل منم بیام پیشت؟؟
ا/ت:آ... چی؟ تو اشپز خونهههه نهههه" آشپز خونه " یعنی خونه آشپز! نه ! و گفتم نگو گرللل
هانما :بزار بیاممم
ا/ت:باشه... اما اگه اذیت کنی دیگه رات نمیدم اینجا
هانما پوزخند زد و سر تکون داد
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
نویسنده کرم فراون دارد 😂😂
خب دوست داشتید؟
من سادوخسیمی¹ هستم طبیعیه 😂
¹یعنی هم سادیسم هم مازوخیسم
🍡
🍭🍬
🍧🍥🌸
چند پارتی هانما 2
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
*از زبان ا/ت*
تو راه کافه هانما ساکت بود... این خیلیییییی برام عجیبه....
هی نگاه کسی رو،رو خودم حس میکردم ...
اخر برگشتم دور و برو نگاه کردم
هانما :چی شده؟
ا/ت :*لبخند کاوایی*هیچی! مشکلی نیست ! رسیدیم!
هانما :چه جای باحالی کار میکنی!
ا/ت:*خندیدن *ممنون.... خب.. داستان طولانی داشت که من این جارو پیدا کردم... اول یک بار بود... وقتی اومدم... با مدیر اینجا حرف زدم و گفتم اینجا با این کارا پول به دست نمیاره ، اول راضی نمیشد گفتم یک ماه این جارو دست من بسپره تو اون یک ماه... یک عالمه پول به جیب زد، به من سپرد "تم " اینجارو درست کنم.. در ازای اون همه وسایل شرت بندی، که همرو فروختم، این جارو درست کردم...
هانما :خیلی خوش سلیقه ای ا/ت
گفتم :آریگاتو... بیا بریم
رفتیم تو
اکانه دوید سمتم و پرید بغلم :اوهایووو ا/ت چاننن چه خبرا؟ مشتری اوردی؟؟
گفتم :نه بابا... این دراز که میبینی از کلاس اول مثل کنه چسبیده به جونم ولم نمیکنه.. ( ا/ت روزای تعطیل میاد اینجا یعنی روزایی که مدرسه ندارن اما اداره ها بازن و 18 سالشه )
هانما :هوی... من اینجا ماااا
گفتم :به هیچ وجه برام مهم نیست *خیلی هم مهمه *
اکانه:خوش اومدین هانما سان *تعظیم *
من یک لبخند زدم رفتم تو آشپز خونه کیفم رو آویزون کردم پیش بندم رو بستم و یک کلاه نایلونی سرم کردم تا چیزی نیفته تو غذای بقیه
برای هانما قهوه مخصوصم رو درست کردم
زیر لب آهنگ Let Me Down Slowly رو زمزمه میکردم
قهوه حاضر شد توی یک لیوان ریختم دلم میخواست خودم شخصا برای هانما ببرم
همینجوری داشتم اهنگ رو زیر لب زمزمه میکردم قهوه رو تو سینی گذاشتم کلاه نایلونی رو در اوردم....
ای خداااا..
درسته ازش خوشم میاد اما.... اما خیلی سادیسمی هست،دوست دارم بغلش کنم تو بغلش محو شم.... حسی که دارم بیشتر از این حرفاست .....
موهام رو درست کردم چون شلخته شده بود( رفته گوشه آشپز خونه تا چیزی موهاش نریزه )
پیش بندم هنوز تو تنم بود... به هر حال باز باید ببندمش
قهوه رو برداشتم بردم سمت میز هانما
هانما :اوخی گرل چقدر دیر درست شد ،ممنون *لبخند معروف 😂*
ا/ت :نوش جان.... من برم سفارشای بقیه رو درست کنم .. یک بار دیگه به من بگو گرل
هانما : گرل منم بیام پیشت؟؟
ا/ت:آ... چی؟ تو اشپز خونهههه نهههه" آشپز خونه " یعنی خونه آشپز! نه ! و گفتم نگو گرللل
هانما :بزار بیاممم
ا/ت:باشه... اما اگه اذیت کنی دیگه رات نمیدم اینجا
هانما پوزخند زد و سر تکون داد
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
نویسنده کرم فراون دارد 😂😂
خب دوست داشتید؟
من سادوخسیمی¹ هستم طبیعیه 😂
¹یعنی هم سادیسم هم مازوخیسم
🍡
🍭🍬
🍧🍥🌸
۴.۳k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.