ارباب من....
ارباب من....
پارت پنجم
این قسمت و ادمین دوم نوشته
یهو هولم داد توی اتاق درم قفل کرد و گفت برای چی اون مرد گفت که عشقته برای چی داری کاری میکنی دیووونه شم با ترس تا خواستم زبون باز کنم گلوم و گرفت و گفت هی بیب بهتره حدتو بدونی تو یه خدمتکاری فهمیدی ا.ت احمق
با ترس گفتم من مگ چیکارت کردم هان چرا نمیزاری برم کشش دادم که گف باشه برو برو دیگ ببینم تو بیرون میتونی زندگی کنی یا نه وسایلم و جمع کردم از خونشون زدم بیرون هیچکسم منو ندید
میدونستم که دوستم رئیس بار رفتم پیش و همه چیو تعریف کردم که گفت بیا همینجا کار کن شروع به کار کردم ۲ هفته ای میگذشت که شب بود یه پارتی گرفتن یونا و تیام با هم اومدن از اونطرف رفتم تا منو نبینن همه داشتن میرقصیدن....یهو دوستم که اسمش امیر بود اومد طرفم و منو برد که با هم برقصیم شوکه شدم که اونطرف تیام و دوستاش منو دیدن اونم با امیر منم یکم که نه خیلی مست کرده بودم خودمو چسبونده بودم به امیر
که تیام اومد طرفمون و امیر بع باد کتک بست منو انداخت تو ماشینشو برد با خودش خونه ویلایی که هیچکس نبود توش
منم سریع بردمش توی اتاق تیام کپ کرده بود لباسای تیامو در آوردم اونم همینطور
ساعت ۲:۳۰ شب
صدای جیغام تا بیرون ویلا میرفت نمیدونم انگار یه چیز گنده رو کرده تو بهشتم جیغام بند نمیومد....
دارم میرم مدرسه
شرط پارت بعد ۱۰ تا کامنت ۱۰ تا لایک
پارت پنجم
این قسمت و ادمین دوم نوشته
یهو هولم داد توی اتاق درم قفل کرد و گفت برای چی اون مرد گفت که عشقته برای چی داری کاری میکنی دیووونه شم با ترس تا خواستم زبون باز کنم گلوم و گرفت و گفت هی بیب بهتره حدتو بدونی تو یه خدمتکاری فهمیدی ا.ت احمق
با ترس گفتم من مگ چیکارت کردم هان چرا نمیزاری برم کشش دادم که گف باشه برو برو دیگ ببینم تو بیرون میتونی زندگی کنی یا نه وسایلم و جمع کردم از خونشون زدم بیرون هیچکسم منو ندید
میدونستم که دوستم رئیس بار رفتم پیش و همه چیو تعریف کردم که گفت بیا همینجا کار کن شروع به کار کردم ۲ هفته ای میگذشت که شب بود یه پارتی گرفتن یونا و تیام با هم اومدن از اونطرف رفتم تا منو نبینن همه داشتن میرقصیدن....یهو دوستم که اسمش امیر بود اومد طرفم و منو برد که با هم برقصیم شوکه شدم که اونطرف تیام و دوستاش منو دیدن اونم با امیر منم یکم که نه خیلی مست کرده بودم خودمو چسبونده بودم به امیر
که تیام اومد طرفمون و امیر بع باد کتک بست منو انداخت تو ماشینشو برد با خودش خونه ویلایی که هیچکس نبود توش
منم سریع بردمش توی اتاق تیام کپ کرده بود لباسای تیامو در آوردم اونم همینطور
ساعت ۲:۳۰ شب
صدای جیغام تا بیرون ویلا میرفت نمیدونم انگار یه چیز گنده رو کرده تو بهشتم جیغام بند نمیومد....
دارم میرم مدرسه
شرط پارت بعد ۱۰ تا کامنت ۱۰ تا لایک
۱۰.۲k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.