دو پارتی * تهیونگ * (درخواستی)
* پرش به بعد شام *
داشتم ظرفا رو میشستم که تهیونگ اومد
+ بیبی ددی درد داره دارم میمیرم بیا بریم انجامش بدیم قول میدم زود تموم بشه خواهش :))))
- عزیزم نمیشه مامان و بابام اینجان
+ زود تموم میشه خواهش میکنم
- نه عزیزم .... نه
+ باشه خودت خواستی
تهیونگ ویو
رفتم پیش مامانش نشستم و گفتم مادر جان شما به دخترتون بگید بیاد یه دقیقه بکنمش...... نمیاد که میگه زشته مامان و بابام اینجان خب من الان از درد بمیرم خوب است آیا ؟
مامانش خندید و رو به جیهیو گفت عزیزم خب بیا بنده خدا داره درد میکشه ....
مادرجان بهش میگم بیا میگه مامان و بابام سه ساعت دیگه میان خوب منم آدمم دلم میخواد نیاز دارم ولی این نمیاد که
مامانش دوباره خندید و گفت جیهیو بیا این بنده خدا گناه داره برین تو اتاق ما هم میریم میخوابیم نگران نباشید صدایی نمیشنویم
باباش هم شروع خندیدن و گفت دخترم عین مامانت میمونی سر از مسائل لجبازه ولی خوب بلده چیکار کنه .... من میدونم چه دردی داره خیلی بده بیا این بیچاره این همه ساعته که بخاطرت منتظر مونده صبر شو لبریز نکن بد میشه هااااااااا
جیهیو ویو
همه خندیدیم ..... اااااییییییییی کیم تهیونگ حالا بهت نشون میدم
رفتیم همگی بخوابیم
اصمات تو کامنت
صبح باکمر درد بدی بیدار شدم دیدم تهیونگ دار نگاهم میکنه و لبخند میزنه منم متقابل لبخند زدم که گفت :
+ صبح بخیر ..... خانومم
- ( با این حرفش قند تو دلم آب شد ) صبح شما هم بخیر مرد هات من
+ درد که نداری ؟!
- یکم کمرم فقط
+ بزار برات بمالمش
پتو رو کنار شد و با رضایت کامل به بدم نگاه کنم و خندید و نافم رو بوسید ........ روی شکم خوابیدم و شروع کرد ماساژ دادن کمرم منم چشمام داشت کم کم گرم خواب میشد که با حس لبای داغ تهیونگ روی کمرم اه کشیدم ...... روم دراز کشید و شروع کرد به میکدن گوشم منم فقط ناله میکردم :
- ته دیشب سیر نشدی ؟!
+ مگه میشه از این بدن سیر شد :)))
- خندیدم و گفتم دوست دارم ددی
+ ولی من عاشقتم بیبی :)
پایان
نظر بدید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داشتم ظرفا رو میشستم که تهیونگ اومد
+ بیبی ددی درد داره دارم میمیرم بیا بریم انجامش بدیم قول میدم زود تموم بشه خواهش :))))
- عزیزم نمیشه مامان و بابام اینجان
+ زود تموم میشه خواهش میکنم
- نه عزیزم .... نه
+ باشه خودت خواستی
تهیونگ ویو
رفتم پیش مامانش نشستم و گفتم مادر جان شما به دخترتون بگید بیاد یه دقیقه بکنمش...... نمیاد که میگه زشته مامان و بابام اینجان خب من الان از درد بمیرم خوب است آیا ؟
مامانش خندید و رو به جیهیو گفت عزیزم خب بیا بنده خدا داره درد میکشه ....
مادرجان بهش میگم بیا میگه مامان و بابام سه ساعت دیگه میان خوب منم آدمم دلم میخواد نیاز دارم ولی این نمیاد که
مامانش دوباره خندید و گفت جیهیو بیا این بنده خدا گناه داره برین تو اتاق ما هم میریم میخوابیم نگران نباشید صدایی نمیشنویم
باباش هم شروع خندیدن و گفت دخترم عین مامانت میمونی سر از مسائل لجبازه ولی خوب بلده چیکار کنه .... من میدونم چه دردی داره خیلی بده بیا این بیچاره این همه ساعته که بخاطرت منتظر مونده صبر شو لبریز نکن بد میشه هااااااااا
جیهیو ویو
همه خندیدیم ..... اااااییییییییی کیم تهیونگ حالا بهت نشون میدم
رفتیم همگی بخوابیم
اصمات تو کامنت
صبح باکمر درد بدی بیدار شدم دیدم تهیونگ دار نگاهم میکنه و لبخند میزنه منم متقابل لبخند زدم که گفت :
+ صبح بخیر ..... خانومم
- ( با این حرفش قند تو دلم آب شد ) صبح شما هم بخیر مرد هات من
+ درد که نداری ؟!
- یکم کمرم فقط
+ بزار برات بمالمش
پتو رو کنار شد و با رضایت کامل به بدم نگاه کنم و خندید و نافم رو بوسید ........ روی شکم خوابیدم و شروع کرد ماساژ دادن کمرم منم چشمام داشت کم کم گرم خواب میشد که با حس لبای داغ تهیونگ روی کمرم اه کشیدم ...... روم دراز کشید و شروع کرد به میکدن گوشم منم فقط ناله میکردم :
- ته دیشب سیر نشدی ؟!
+ مگه میشه از این بدن سیر شد :)))
- خندیدم و گفتم دوست دارم ددی
+ ولی من عاشقتم بیبی :)
پایان
نظر بدید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۳۰.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.