یه دعوای مسخره ☆~4 / آخر
* تهیونگ ویو *
امروز با لیا قرار گذاشتم تا درمورد بچه باهاش حرف بزنم تا ا.ت رو متقاعد کنه بچه رو نگه داره . رفتیم کافه ی خودکشی . خب اسمش قشنگ نیست ولی فضای جالب و بزرگی داره . دقیقا بقل پل هست . لیا اومد و خیلی چیزا معلوم شد . اینکه من قلب پرنسس کوچولو برای یه دروغ شکستم تازه روزی می خواست بهم بگه حاملست به بدترین شکل ممکن باهاش رفتار کردم . چطور تونستم همچین کاری کنم ؟ باید بهش قضیه رو می گفتم ....ا.ت زنگ زد و گفت داره خود کشی میکنه یاد یه خاطره افتادم
( فلش بک به خاستگاری )
من ا.ت رو آوردم روی پل تا بهش بگم که اگه قبول نکنه خودمو پرت می کنم از اینجا پایین
+ نیازی به این کارا نبود تو هر جا با هر موقعیت و هر چیزی این درخواست رو می کردی من قبول می کردم ...من عاشقتم کیپ تهیونگ . من بهت قل میدم روزی که به هر دلیل ما از هم جدا شدیم ....یا از هم دور موندیم یا رابطمون خراب شده بود ...منم همین جا تمومش کنم
_ منم همین قل رو میدم . هر روزی که رابطمون تموم شد ، منم زندگیمو تموم میکنم
( پایان فلش بک )
سریع رفتم بیرون و روی پل رو نگاه کردم ...آره...اون ا.ت بود دقیقا روی سکو ...
_ ا.ت ...ا.ت نهه
+ تو تو اینجا چیکار می کنی
لیا رو دیدم که اومد سمت ا.ت
×ا.ت فکرشم نکن خب تو یه بچه تو دلت داری
_ ا.ت من اشتباه کردم ...یه اشتباه خیلی بزرگ ...ترو خدا بهم فرصت بده ...بیا دربارش صحبت کنیم
+ کیم تهیونگ ...قولم رو یادته ؟ خب همیشه فکر میکردم هیچ وقت این اتفاق نمی افته و ما همیشه باهمیم ولی نه ....و واقعا حتی اگه قولی بهت نداده بودمم بازم خودمو می کشتم چون فقط ۱ روزه که تو زندگیم نیستی و زندگیم جهنم شده چه برسه به چند سال آینده...
_ نه نه قرار نیست بدون هم باشیم ....ما دوباره ازدواج می کنیم اون بچه رو باهم بزرگ می کنیم ....
×ا.ت اون اشتباه فهمیده اشتباه لطفا لطفا نکن
+ نه ...من تصمیمم گرفتم
از فرصت استفاده کردم و ا.ت رو سریع برآید بقل کردم و اوردمش پایین
+ نکنن نکننن من می خوام بمیرم ...نمی تونم بدونم تو ...ولی تو بهم خیانت کردی ( با هر حرفش یه ضربه به شونه ی ته میزنه)
_ شش پرنسس...شش ...تموم شد من هنوزم سر قولم هستم ...من ...من فقط اشتباه کردم ...اشتباهم این بود که درمورد اشتباه فکر کردم ...من نمیزارم دیگه از خم جدا شیم یه فرصت فقط یه فرصت بده
+ کیم تهیونگ من ...من نمیدونم ....تو قلبمو شکستی من هیچ وقت تو عشق ورزیدن به تو درنگ نکردم ولی تو ....تو با یه دختر اومدی خونه ...باهام بد حرف زدی ...من حامله بو
_ شش لطفا لطفا تمومش کن ...اشتباه کردم اشتباه کردم من فکر کردم تو ..
× یه فیلم به دستش رسید که م.ت داشت س.س می کرد و اون فکر کردم تویی
+ چی؟ آه
_ می بخشی
+ من ( یه بوسه میزاره رو لبش ) می بخشمت
*ا.ت ویو *
خب از اون موقع خیلی میگذره . الان بچمون به دنیا اومده و ۱۵ ماهشه ...دختره ...اسمشم من و ته انتخاب کردیم ....نا بی ( یعنی پروانه) و زندگیمون قشنگ شد . پایان هر چیز قشنگه
_ مثل تو
+ ( خنده)
☆پایان ☆
واقعا مثل اسمش مسخره شد نه ؟
امروز با لیا قرار گذاشتم تا درمورد بچه باهاش حرف بزنم تا ا.ت رو متقاعد کنه بچه رو نگه داره . رفتیم کافه ی خودکشی . خب اسمش قشنگ نیست ولی فضای جالب و بزرگی داره . دقیقا بقل پل هست . لیا اومد و خیلی چیزا معلوم شد . اینکه من قلب پرنسس کوچولو برای یه دروغ شکستم تازه روزی می خواست بهم بگه حاملست به بدترین شکل ممکن باهاش رفتار کردم . چطور تونستم همچین کاری کنم ؟ باید بهش قضیه رو می گفتم ....ا.ت زنگ زد و گفت داره خود کشی میکنه یاد یه خاطره افتادم
( فلش بک به خاستگاری )
من ا.ت رو آوردم روی پل تا بهش بگم که اگه قبول نکنه خودمو پرت می کنم از اینجا پایین
+ نیازی به این کارا نبود تو هر جا با هر موقعیت و هر چیزی این درخواست رو می کردی من قبول می کردم ...من عاشقتم کیپ تهیونگ . من بهت قل میدم روزی که به هر دلیل ما از هم جدا شدیم ....یا از هم دور موندیم یا رابطمون خراب شده بود ...منم همین جا تمومش کنم
_ منم همین قل رو میدم . هر روزی که رابطمون تموم شد ، منم زندگیمو تموم میکنم
( پایان فلش بک )
سریع رفتم بیرون و روی پل رو نگاه کردم ...آره...اون ا.ت بود دقیقا روی سکو ...
_ ا.ت ...ا.ت نهه
+ تو تو اینجا چیکار می کنی
لیا رو دیدم که اومد سمت ا.ت
×ا.ت فکرشم نکن خب تو یه بچه تو دلت داری
_ ا.ت من اشتباه کردم ...یه اشتباه خیلی بزرگ ...ترو خدا بهم فرصت بده ...بیا دربارش صحبت کنیم
+ کیم تهیونگ ...قولم رو یادته ؟ خب همیشه فکر میکردم هیچ وقت این اتفاق نمی افته و ما همیشه باهمیم ولی نه ....و واقعا حتی اگه قولی بهت نداده بودمم بازم خودمو می کشتم چون فقط ۱ روزه که تو زندگیم نیستی و زندگیم جهنم شده چه برسه به چند سال آینده...
_ نه نه قرار نیست بدون هم باشیم ....ما دوباره ازدواج می کنیم اون بچه رو باهم بزرگ می کنیم ....
×ا.ت اون اشتباه فهمیده اشتباه لطفا لطفا نکن
+ نه ...من تصمیمم گرفتم
از فرصت استفاده کردم و ا.ت رو سریع برآید بقل کردم و اوردمش پایین
+ نکنن نکننن من می خوام بمیرم ...نمی تونم بدونم تو ...ولی تو بهم خیانت کردی ( با هر حرفش یه ضربه به شونه ی ته میزنه)
_ شش پرنسس...شش ...تموم شد من هنوزم سر قولم هستم ...من ...من فقط اشتباه کردم ...اشتباهم این بود که درمورد اشتباه فکر کردم ...من نمیزارم دیگه از خم جدا شیم یه فرصت فقط یه فرصت بده
+ کیم تهیونگ من ...من نمیدونم ....تو قلبمو شکستی من هیچ وقت تو عشق ورزیدن به تو درنگ نکردم ولی تو ....تو با یه دختر اومدی خونه ...باهام بد حرف زدی ...من حامله بو
_ شش لطفا لطفا تمومش کن ...اشتباه کردم اشتباه کردم من فکر کردم تو ..
× یه فیلم به دستش رسید که م.ت داشت س.س می کرد و اون فکر کردم تویی
+ چی؟ آه
_ می بخشی
+ من ( یه بوسه میزاره رو لبش ) می بخشمت
*ا.ت ویو *
خب از اون موقع خیلی میگذره . الان بچمون به دنیا اومده و ۱۵ ماهشه ...دختره ...اسمشم من و ته انتخاب کردیم ....نا بی ( یعنی پروانه) و زندگیمون قشنگ شد . پایان هر چیز قشنگه
_ مثل تو
+ ( خنده)
☆پایان ☆
واقعا مثل اسمش مسخره شد نه ؟
۱۰.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.