ددی جذاب من

ددی_جذاب_من
p⁵

ته:(گوشیم رو برداشتم و شماره رو گرفتم)
....: الو؟
ته:چطوری دوست جونم
.....: خوبم چیزی شده؟ شنیدم کوک گمشده
ته: اره میای کره؟
....:اره همین الان راه میوفتم
ته: منتظرتیم
.....:دلم‌براتون تنگ‌شده
ته: حالا ول کن تورو خدا اومدی حرف میزنیم و همه چی رو برات تعریف میکنیم
....: باشه چند ساعت دیگه اونجام
سوهون: زود باش فقط ۲۳ ساعت وقت داریم
....باشه (قطع کرد
ته:خوب حالا دست به کار میشم
{تهیونگ لب تاپ مخصوصش رو اورد و شروع کرد زدن زد مبایل و رد مبایل رو از ژاپن زد}
ته:سوهون(داد
سوهون:! یا خدا چی شده
ته:کوک ژاپن(تعجب
سوهون: اون بخاطر مرد های گی اونجا کوک خیلی از ژاپن میترس
ته: این یه تلس
تق تق(زنگ در)
سوهون و ته همزمان گفتن: اومد
{اما کی اومد؟ مردی به نام شوگا که وجب به وجب ژاپن رو بلد بود درست دیدین اسم‌اون مرد مین یونگی دوست صمیمی سوهون و داداش تهیونگ}
ته: مرسی که اومدی داداشی(لبخند
شوگا: دلم برات تنگ شده بود
سوهون:(شوگا رو بغل کرد
شوگا: خیلی دلم‌برای همتون تنگ شده بود حالا بیاید برگردیم حاضرین؟
سوهون و تهیونگ: حاضریم

#تهکوک #ویکوک
#بی_تی_اس #بنگتن
#کیم_تهیونگ
#جئون_جونگکوک