eternal love

پارت ۱۹
ویو فردا صبح
ویو هیونجین
از خواب پاشدم. ساعت ۱۰. برم ببینم فلیکس چطوره.
از اتاق اومدم بیرون و رفتم داخل اتاقش. هنوز خوابه. چقدر ناز خوابیده. دلم نمیاد بیدارش کنم. داشتم بهش نگاه میکردم که یهو از خواب بیدار شد.
فلیکس: هیونجین ساعت چنده؟
هیونجین: ساعت ۱۰. یکم دیگه بخواب.
فلیکس:اوم باشه.
هیونجین: وای چقدر نازی.
فلیکس: چی؟
هیونجین: هیچی بخواب.
خوابیدش. چقدر نازه. یهو گوشیم زنگ خورد. رفتم از اتاق بیرون گوشیمو برداشتم دیدم چای وون زنگ زده. جوابش دادم.
هیونجین: الو سلام عزیزم.
چای وون: سلام قشنگم. خوب خوابیدی؟
هیونجین: اره گلم تو خوب خوابیدی؟
چای وون: مرسی عزیزم. چرا انقدر اروم حرف میزنی؟
هیونجین: فلیکس مریض شده بود دیشب الان خوابه.
چای وون: اها. اگه مریض شده یعنی امشب کنسله؟
هیونجین: نه گفت تا امشب حالش بهتر میشه.
چای وون: اها باشه. من دیگه باید برم بای بای.
هیونجین: بای بای کیوتم.
فلیکس ار اتاقش اومد بیرون.
هیونجین: چرا بیدار شدی؟ بیدارت کردم؟
فلیکس: اوم نه.
هیونجین: حالت بهتره؟ بیا این داروتو بخور.
فلیکس: باشه.
داروهاشو برداشت و خورد.
فلیکس: برم یچیزی درست کنم گشنته حتما.
هیونجین: حالت بهتره؟ اگه اره باشه.