mylovr bloodپارت۱۳
خواهرم جنبه نداری نخون گزارش نکنید هک کاملا واقعی
꧁12꧂
اقا+۱۸هست لطفا جنبه دارا بخونید وکامنت
جنی:ببین کای برو کنار میخوام برم مزاحمم نشو خواهش میکنم لطفا دست از سرم بر دار باشه
کای:اهممم بابا فقط یک شبه باشه
جنی جیغ میزنه
کای نزدیکش میشه جنی به دیوار میخوره
جنی#
راهی نبود که فرارکنم واقعا گریم گرفته بود جیغ میزدم اما فایده نداشت (خواهش میکنم کسی اونجا نیست منو از دست این عوضی نجات بدید)
کای اومد جلو طوری که فقط ۱ میلی متر فاصله داشتیم
___________________
تهیونگ#
وا چرا نیست حتما رفته خونه امم ولی دوستاش اینجان !،
لیسا طرفم میاد
_جنی رو ندیدی
با این حرفش مطمعن شدم اتفاقی براش افتاده
________
کای نزدیک جنی میاد گردن جنی رو میمکه
جنی جیغ میزنه .کای به سینه های جنی نگاه میکنه و لبخند میزنه با یک دستش جنی رو گرفته با اون یکیم دستشو به سینه های جنی میزنه
جنی سعی میکنه فرار کنه ولی بی فایده بود دلش میخواست جیغ بزنه فقط اشک میریخت
_ولم کن عوضی
کای دکمه های جنی رو باز میکنه
جنی ایندفعه جیغ زیادی میکشه که....
_______همینجوری اتاق هارو میگشتم که صدای جیغ شنیدم با سرعت به طرف اتاق رفتم درو باز کردم با دیدن صحنه اینقدر اعصبانی شده بودم که کنترلمو از دست دادم و کای رو گرفتم تا میتونستم زدم
_________
جنی#
همینجوری که گریه میکردم کای کل لبایانو دراورده بود و نگاهم میکرد اشک میریختم اون قدرت زیادی داشت دیگه ناامید شده بودم لباساشو داشت درمیورد که .....
تهیونگو دیدم همینجوری که منو دید با اعصبانیت کایو زد و اومد توی بغلم منم بغلش کردم تا میتونستم گریه کردم
سعی کردم با پاهام خودمو بپوشونم
دوست نداشتم تهیوتگ اینجوری ببینتم
تهیونگ کایو زد خیلی البته بیرون اتاق طبقه بالا بود پارتی طبقه پایین بود
جیمین اومد و تهیونگو اروم کرد کایو دادن دستدجیمین و خدا رحمتش کنه !
تهیونگ چشماسو بست وپتویی داددورم لباسام پاره شده بودن نمیدونم از کجا لباس بهم داد بپوشم جای بوس های کای رو گردنم بود که تهیونگ اومد طرفم و گردنمو بوسید خیلی محکم میبوسید
_سعی میکنم جاهای بوس های اون عوضی رو ببرم دیگه نمیزارم کسی دست بهت بزنه
با این حرفش ارامش گرفتم نمیدونم چرا ولی بیهوش شدم یادم نمیاد چی شد
بلند شدم دیدم توی بغل تهیونگم
جیغ زدم
تهیونگ بلند شد و با ناباوری
_چیه کیه چی زدی چیکار کردم
تو ...تو کنارم چیکار میکنی چی شده
_اینمجای تشکرته عه شکر گزار باش واقعا که
خندم گرفت موهاش پف کرده بودن
باشه باشه ممنونم برای دیشب خیلی
___________
خدافظی کردم رفتم خونه تهیونگ اینجوری بود(😐)
تهیونگ#
دیشب بردمش خونه خودم
و توبغلش خوابیدم حس خوبی بود دلم میخواست همیشگی باشه
.......
الان خدافظی میکنه و میره دلم نمیخواست بره (هن چرا اینجوری شدما )
___________
اغاز تعطیلات رو برای شما دوستان عزیز تبریو میگم
دقت کردید مقل فرفره میگذره و.....
اغاز سال تحصیلی جدیدو تبریک میگم😑
____________
جنی#
نابستونمون هممون رفتیم شهر خودمون همش لحظه شماری میکردم تهیونگو ببینم چرا چرا ایطوری شدم رزیم اینجوری بود حتی لیسا و.....جیسو با جین قرار میزاشت و رفته بودن سواحل دریایی المان😑😑جرررر پشمام اون واقعا دلو جرعت داره اعتراف کرد تموم کرد داستانشوها اخه چرااااااااااااااااا
وبالاخره تابستون تموم شد الان سه ماهه میگذره از دانشگاه و همش منو تهیونگ بهم نگاه میکنیم......و.....
لایکا۵۰ بشن میزارم خیلی ژالبه درادام
꧁12꧂
اقا+۱۸هست لطفا جنبه دارا بخونید وکامنت
جنی:ببین کای برو کنار میخوام برم مزاحمم نشو خواهش میکنم لطفا دست از سرم بر دار باشه
کای:اهممم بابا فقط یک شبه باشه
جنی جیغ میزنه
کای نزدیکش میشه جنی به دیوار میخوره
جنی#
راهی نبود که فرارکنم واقعا گریم گرفته بود جیغ میزدم اما فایده نداشت (خواهش میکنم کسی اونجا نیست منو از دست این عوضی نجات بدید)
کای اومد جلو طوری که فقط ۱ میلی متر فاصله داشتیم
___________________
تهیونگ#
وا چرا نیست حتما رفته خونه امم ولی دوستاش اینجان !،
لیسا طرفم میاد
_جنی رو ندیدی
با این حرفش مطمعن شدم اتفاقی براش افتاده
________
کای نزدیک جنی میاد گردن جنی رو میمکه
جنی جیغ میزنه .کای به سینه های جنی نگاه میکنه و لبخند میزنه با یک دستش جنی رو گرفته با اون یکیم دستشو به سینه های جنی میزنه
جنی سعی میکنه فرار کنه ولی بی فایده بود دلش میخواست جیغ بزنه فقط اشک میریخت
_ولم کن عوضی
کای دکمه های جنی رو باز میکنه
جنی ایندفعه جیغ زیادی میکشه که....
_______همینجوری اتاق هارو میگشتم که صدای جیغ شنیدم با سرعت به طرف اتاق رفتم درو باز کردم با دیدن صحنه اینقدر اعصبانی شده بودم که کنترلمو از دست دادم و کای رو گرفتم تا میتونستم زدم
_________
جنی#
همینجوری که گریه میکردم کای کل لبایانو دراورده بود و نگاهم میکرد اشک میریختم اون قدرت زیادی داشت دیگه ناامید شده بودم لباساشو داشت درمیورد که .....
تهیونگو دیدم همینجوری که منو دید با اعصبانیت کایو زد و اومد توی بغلم منم بغلش کردم تا میتونستم گریه کردم
سعی کردم با پاهام خودمو بپوشونم
دوست نداشتم تهیوتگ اینجوری ببینتم
تهیونگ کایو زد خیلی البته بیرون اتاق طبقه بالا بود پارتی طبقه پایین بود
جیمین اومد و تهیونگو اروم کرد کایو دادن دستدجیمین و خدا رحمتش کنه !
تهیونگ چشماسو بست وپتویی داددورم لباسام پاره شده بودن نمیدونم از کجا لباس بهم داد بپوشم جای بوس های کای رو گردنم بود که تهیونگ اومد طرفم و گردنمو بوسید خیلی محکم میبوسید
_سعی میکنم جاهای بوس های اون عوضی رو ببرم دیگه نمیزارم کسی دست بهت بزنه
با این حرفش ارامش گرفتم نمیدونم چرا ولی بیهوش شدم یادم نمیاد چی شد
بلند شدم دیدم توی بغل تهیونگم
جیغ زدم
تهیونگ بلند شد و با ناباوری
_چیه کیه چی زدی چیکار کردم
تو ...تو کنارم چیکار میکنی چی شده
_اینمجای تشکرته عه شکر گزار باش واقعا که
خندم گرفت موهاش پف کرده بودن
باشه باشه ممنونم برای دیشب خیلی
___________
خدافظی کردم رفتم خونه تهیونگ اینجوری بود(😐)
تهیونگ#
دیشب بردمش خونه خودم
و توبغلش خوابیدم حس خوبی بود دلم میخواست همیشگی باشه
.......
الان خدافظی میکنه و میره دلم نمیخواست بره (هن چرا اینجوری شدما )
___________
اغاز تعطیلات رو برای شما دوستان عزیز تبریو میگم
دقت کردید مقل فرفره میگذره و.....
اغاز سال تحصیلی جدیدو تبریک میگم😑
____________
جنی#
نابستونمون هممون رفتیم شهر خودمون همش لحظه شماری میکردم تهیونگو ببینم چرا چرا ایطوری شدم رزیم اینجوری بود حتی لیسا و.....جیسو با جین قرار میزاشت و رفته بودن سواحل دریایی المان😑😑جرررر پشمام اون واقعا دلو جرعت داره اعتراف کرد تموم کرد داستانشوها اخه چرااااااااااااااااا
وبالاخره تابستون تموم شد الان سه ماهه میگذره از دانشگاه و همش منو تهیونگ بهم نگاه میکنیم......و.....
لایکا۵۰ بشن میزارم خیلی ژالبه درادام
۴۵.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.