سناریو:وقتی بهشون میگی :من گشنمه (به عنوان خواهر)
نامی:میره برات غذا درست کنه
ا.ت:نامجون کجایی؟؟
و میری سمت آشپز خونه که میپینی همه جا آتیش گرفته
ا.ت:نامجوننننننن اینجا چه خبره (با داد)
نامجون در کابینت رو باز میکنه میگه:ترو خدا غلط کردم
(و با ماهیتابه دنبالش میکنین)
جین:قبل از اینکه بگی غذا درت کرده برات گذاشته شروع میکنی به خوردن که جین میاد و میگه:آروم باش انگار هزار ساله غذانخورده
شوگولی .ا.ت:شوگا پاشو برام غذا درست کن .شوگا:درحال چرت زدن داد زد:خوابشو ببینی برات غذا درست کنم
جیهوپ:خدایا من نمیدونم چرا من باید برای تو غذا درست کنم(ولی دلش نمیاد گشنه بمونی برات غذا درست میکنه )
جیمین:یه موچی کوچولو دلت میخواد ؟(با لحن کیوت)
تهیونگ:غذا یونتان هست برو بخور(😅😅😂)
جانگکوک: اصلأ فکرشم نکن از شیرموزام بهت بدم(🤣)
ا.ت:نامجون کجایی؟؟
و میری سمت آشپز خونه که میپینی همه جا آتیش گرفته
ا.ت:نامجوننننننن اینجا چه خبره (با داد)
نامجون در کابینت رو باز میکنه میگه:ترو خدا غلط کردم
(و با ماهیتابه دنبالش میکنین)
جین:قبل از اینکه بگی غذا درت کرده برات گذاشته شروع میکنی به خوردن که جین میاد و میگه:آروم باش انگار هزار ساله غذانخورده
شوگولی .ا.ت:شوگا پاشو برام غذا درست کن .شوگا:درحال چرت زدن داد زد:خوابشو ببینی برات غذا درست کنم
جیهوپ:خدایا من نمیدونم چرا من باید برای تو غذا درست کنم(ولی دلش نمیاد گشنه بمونی برات غذا درست میکنه )
جیمین:یه موچی کوچولو دلت میخواد ؟(با لحن کیوت)
تهیونگ:غذا یونتان هست برو بخور(😅😅😂)
جانگکوک: اصلأ فکرشم نکن از شیرموزام بهت بدم(🤣)
۲.۴k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲