ویو ات
ویو ات
ساعت ۱۲ بودو هیچ خبری از اون
تهیونگ نبودو منوی خونه بزرگ..
یساعت گزش ولی هیچی
بازم گزشت و هیچ خبری نبود ساعت ۲ بود
که داشتمبرقارو خاموش میکردم
رفتم بالا پله ها تو راه رو اتاقا
صدای کلید امد بد در بسته شدو یچی شکست
بدو بدو رقتم پایین
ات: چیکار میکنی
تهیونگ بود کا افتاده بود رو میز و گلدون انداختت
تهیونگ: هه؟....من چیکار میکنم؟ ....( مست
ات: چتهه
ته: ب ت چه ..... هه این حرفیه که همیشه بم میگی هر چی ازت میپرسم میگی ب ت چه( مست
ات: وااااا
امد راه بره نزدیک بود بیوفته که گرفتمش
ته: تو تو امدی نگهم داری مسخرس( مست
ته: من خویمم( مست
ات: جون عمت دارم میبینم
ته: خوبممم
از م دور شدو داشت راه میرفت و کج و موج رسید ب پله ها
منم دنبالش میرفتم که وایساد
ته: ات
ات: ها
ته: کمکم کن
رفتمپیششو بردمش اتاققق
انداختمش رو تختو داشتم میرفتم که
ته: ات
ات: ها
ته: دوست دارم
ات: چی
یدفعه....
ساعت ۱۲ بودو هیچ خبری از اون
تهیونگ نبودو منوی خونه بزرگ..
یساعت گزش ولی هیچی
بازم گزشت و هیچ خبری نبود ساعت ۲ بود
که داشتمبرقارو خاموش میکردم
رفتم بالا پله ها تو راه رو اتاقا
صدای کلید امد بد در بسته شدو یچی شکست
بدو بدو رقتم پایین
ات: چیکار میکنی
تهیونگ بود کا افتاده بود رو میز و گلدون انداختت
تهیونگ: هه؟....من چیکار میکنم؟ ....( مست
ات: چتهه
ته: ب ت چه ..... هه این حرفیه که همیشه بم میگی هر چی ازت میپرسم میگی ب ت چه( مست
ات: وااااا
امد راه بره نزدیک بود بیوفته که گرفتمش
ته: تو تو امدی نگهم داری مسخرس( مست
ته: من خویمم( مست
ات: جون عمت دارم میبینم
ته: خوبممم
از م دور شدو داشت راه میرفت و کج و موج رسید ب پله ها
منم دنبالش میرفتم که وایساد
ته: ات
ات: ها
ته: کمکم کن
رفتمپیششو بردمش اتاققق
انداختمش رو تختو داشتم میرفتم که
ته: ات
ات: ها
ته: دوست دارم
ات: چی
یدفعه....
۱۱.۰k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.