پارت پنجم
رضا: چپ کردیم
ارسلان: یه دفه دیدم ماشین چپ کرد اول فک کردم اونا نیستن دیانا رو پاهام خوابیده بود که یه دفه داد زدم رصا نگه دار
دیانا: خیلی ترسیدم که چیشده پاشدم و به ارسلان گفتم چی شده
ارسلان: نیکایینا چپ کردن(چون با متین قهر بود اسمش رو نیاورد)
دیانا: وای خدا😭
ارسلان: نیکا و متین حالشون خیلی بد بود محراب و محرشاد فقط دست و پاشون شکسته بود با اینکه با متین قهر بودم ولی بیشتر از نیکا نگرانش بودم
دیانا: دیدم ارسلان بیشتر از من واسه متین نگرانه
ارسلان: دیانا بیا بریم بیرون اجازه نمیدن اینجا وایسیم
دیانا: آقا اری من تو که با متین قهر بودی
ارسلان: واسه چی
دیانا: آخه بیشتر از من نگرانشی
ارسلان: میدونی جون من به جون متین بنده
دیانا: ارسلان نگرانم(با گریه)
ارسلان: عزیزم نگران نباش
دکترا دویدن سمت اتاق متین
دیانا: ارسلانم که دید قلبش درد گرفت منم بغلش کردم گفتم هیچی نیست ولبم...........
کام یادتون نره
متینیکا
اردیا
محراشاد
لئو پانیذ
ارسلان: یه دفه دیدم ماشین چپ کرد اول فک کردم اونا نیستن دیانا رو پاهام خوابیده بود که یه دفه داد زدم رصا نگه دار
دیانا: خیلی ترسیدم که چیشده پاشدم و به ارسلان گفتم چی شده
ارسلان: نیکایینا چپ کردن(چون با متین قهر بود اسمش رو نیاورد)
دیانا: وای خدا😭
ارسلان: نیکا و متین حالشون خیلی بد بود محراب و محرشاد فقط دست و پاشون شکسته بود با اینکه با متین قهر بودم ولی بیشتر از نیکا نگرانش بودم
دیانا: دیدم ارسلان بیشتر از من واسه متین نگرانه
ارسلان: دیانا بیا بریم بیرون اجازه نمیدن اینجا وایسیم
دیانا: آقا اری من تو که با متین قهر بودی
ارسلان: واسه چی
دیانا: آخه بیشتر از من نگرانشی
ارسلان: میدونی جون من به جون متین بنده
دیانا: ارسلان نگرانم(با گریه)
ارسلان: عزیزم نگران نباش
دکترا دویدن سمت اتاق متین
دیانا: ارسلانم که دید قلبش درد گرفت منم بغلش کردم گفتم هیچی نیست ولبم...........
کام یادتون نره
متینیکا
اردیا
محراشاد
لئو پانیذ
۹۵.۸k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.