پارت ⁷
اسم رمان: همکار_مافیای_من
پارت7
(جونگ کوک_ ا/ت+ راوی&)
&جونگ کوک و ا/ت مشغول دیدن فیلم بودن
ویو ا/ت
+(وسطای فیلم حوصله م سررفت.. خیلی چرت و مسخره بود... کرمم گرفتو لیوان آب رو برداشتم و یواشکی ریختم تو یقه ی لباس جونگ کوک)
_اییییی یخععههههه(عربده)
+(خنده)
_چکار میکنییی... یخ بستم
+(خنده) جرررر قیافه رو
_(بلوزم خیس شده بود... بلوزمو در اوردم)
+(یهویی بلوزشو دراورد)
+(جیغغغ)
_چتهه
+چرااا لختت شدی؟؟
_چون بلوزم خیسههه
&تو همین لحظه صدای جیغ و داد جن و روح از تلویزیون در اومد
+(جیغغغغ)
_شتتتت(داد)
&جونگ کوک تلویزیون رو خاموش کرد
+وایی جررر
_مرض داشتییی گفتی فیلم ترسناک ببینیم؟... اخ یه لحظه قلبم درد گرفت
+چرا روحه جیغ کشید
_فیلمه دیگه
+ولی خیلی خوب بود ترکیدم از خنده(خنده)
_(از خنده ی کیوتش خندم گرفت)
_(خنده)
+اممم... متوجه یی هنوز بدون بلوزی؟
_اره.. سیس پکام جذابن نه؟(پوزخند)
+نخیرم اصلا جذاب نیستن(مثل خر داشتم دورغ میگفتم...عررر بدنش خیلی خوبهههه...(توبه😂😔)
_(پوکر فیس)
+چیه راست میگم خب
_اصلا من میخام امشب بدون بلوز بخوابم مشکلیه؟
+اصلا به من چه
_دقیقااا به تو چههه
+(بعد از کلی بحث کردن و مسخره بازی رفتیم سمت اتاق خواب... و اقای محترم لج کرده بلوز نمیپوشه)
+(همونطور که روی تخت دراز کشیده بودیم من سرم توی گوشی بود اونم همینطور... که گوشیم زنگ خورد چارلی بود.. جواب دادم و گذاشتم رو بلند گو)
+چارلی جون.. داریس بودم سالی یبار زنگ میزدی حالمو بپرسی؟
~اره دقیقا سالی یبار زنگ میزدم
_(خنده) ضایه شدی؟
+چارلییییی جونگ کوک لختهههه
~چی؟(تعجب)
_مثل بچه ها داری به چارلی میگییی؟
+بلوز نمیپوشه لخت دراز کشیده
~سیس پکاشو به رخ میکشه؟(خنده)
_(خنده)
+پوف...
~خب... امروز حرفاتونو از شنود شدیم وقتی خونه ی جکسون بودین... عالی بود.. یه پیشرفت سریع و فوق العاده بود... حواستونو برای پارتی خوب جمع کنید که چیزی خراب نشه منم حواسم دورا دور بهتون هست
+اوک
_حله
~شبتون بخیر.. خوش بگذره(خنده)
+ها؟(سرخ شد)
_(پوزخند)
&قطع کردن
+(اینقدر خجالت کشیده بودم که زود سرمو گذاشتم رو بالشت و چشمامو بستم)
_شب بخیر بیبی خجالتی(لبخند)
+شب بخیر(لبخند)
&پرش زمانی ساعت 5 صبح
_(از خواب پریدم دیدم ا/ت رو بازوم خوابیده و دستشو گذاشته رو قفسه ی سینم... خیلی کیوت بود... واقعا دلم لرزید... بغل کردنش حس خوبی میده... دستمو دور کمرش حلقه کردمو به خودم بیشتر نزدیکش کردم...)
_خوابای خوب ببینی کیوتِ مافیا(لبخند)
&دقت کردین ا/ت خیلی خرشانسه؟ 😂😔
&پرش زمانی ساعت 10 صبح
+(بیدار شدم دیدم تو بغل جونگ کوک خوابیدم اونم دستشو گذاشته دور کمرم... عررررررررررر... ضربان قلبم زیاد شد... همینطور که شوکه بودم چشماشو باز کرد)
_صبح بخیر(لبخند)
+(سررخ)
_عااا خجالت میکشی؟(خنده)
+نکشم؟(سرخ)
_میخای یکاری کنم خجالت نکشی؟(پوزخند)
+ها؟ چیکار؟
_(چرخوندمش و روش خیمه زدم😎😂)
+چ.. چک.. چکار میکنی؟
_میخام یخت آب شه
+اینجوری فقط خفه میشم یخم آب نمیشه
_میشه نرینی به صحنه ی احساسیم؟
+نه(خنده)
_(خنده)
+خب داشتی میگفتی اقا جئون
_هوم خوشت اومده؟(نیشخند)
+نه فقط کنجکاوم
_(نگاهمو به لباش دادم)
_میتونم مزش کنم؟
+...(عررررررررررررررررررر)
_همیشه سکوت علامته رضایته(خنده)
_(تا سرمو نزدیک لباش بردم گوشیم زنگ خورد)
_فاککک بهششش
+(خندههه)
.........
(اینم پارت 8... لاو یو🖤)
پارت7
(جونگ کوک_ ا/ت+ راوی&)
&جونگ کوک و ا/ت مشغول دیدن فیلم بودن
ویو ا/ت
+(وسطای فیلم حوصله م سررفت.. خیلی چرت و مسخره بود... کرمم گرفتو لیوان آب رو برداشتم و یواشکی ریختم تو یقه ی لباس جونگ کوک)
_اییییی یخععههههه(عربده)
+(خنده)
_چکار میکنییی... یخ بستم
+(خنده) جرررر قیافه رو
_(بلوزم خیس شده بود... بلوزمو در اوردم)
+(یهویی بلوزشو دراورد)
+(جیغغغ)
_چتهه
+چرااا لختت شدی؟؟
_چون بلوزم خیسههه
&تو همین لحظه صدای جیغ و داد جن و روح از تلویزیون در اومد
+(جیغغغغ)
_شتتتت(داد)
&جونگ کوک تلویزیون رو خاموش کرد
+وایی جررر
_مرض داشتییی گفتی فیلم ترسناک ببینیم؟... اخ یه لحظه قلبم درد گرفت
+چرا روحه جیغ کشید
_فیلمه دیگه
+ولی خیلی خوب بود ترکیدم از خنده(خنده)
_(از خنده ی کیوتش خندم گرفت)
_(خنده)
+اممم... متوجه یی هنوز بدون بلوزی؟
_اره.. سیس پکام جذابن نه؟(پوزخند)
+نخیرم اصلا جذاب نیستن(مثل خر داشتم دورغ میگفتم...عررر بدنش خیلی خوبهههه...(توبه😂😔)
_(پوکر فیس)
+چیه راست میگم خب
_اصلا من میخام امشب بدون بلوز بخوابم مشکلیه؟
+اصلا به من چه
_دقیقااا به تو چههه
+(بعد از کلی بحث کردن و مسخره بازی رفتیم سمت اتاق خواب... و اقای محترم لج کرده بلوز نمیپوشه)
+(همونطور که روی تخت دراز کشیده بودیم من سرم توی گوشی بود اونم همینطور... که گوشیم زنگ خورد چارلی بود.. جواب دادم و گذاشتم رو بلند گو)
+چارلی جون.. داریس بودم سالی یبار زنگ میزدی حالمو بپرسی؟
~اره دقیقا سالی یبار زنگ میزدم
_(خنده) ضایه شدی؟
+چارلییییی جونگ کوک لختهههه
~چی؟(تعجب)
_مثل بچه ها داری به چارلی میگییی؟
+بلوز نمیپوشه لخت دراز کشیده
~سیس پکاشو به رخ میکشه؟(خنده)
_(خنده)
+پوف...
~خب... امروز حرفاتونو از شنود شدیم وقتی خونه ی جکسون بودین... عالی بود.. یه پیشرفت سریع و فوق العاده بود... حواستونو برای پارتی خوب جمع کنید که چیزی خراب نشه منم حواسم دورا دور بهتون هست
+اوک
_حله
~شبتون بخیر.. خوش بگذره(خنده)
+ها؟(سرخ شد)
_(پوزخند)
&قطع کردن
+(اینقدر خجالت کشیده بودم که زود سرمو گذاشتم رو بالشت و چشمامو بستم)
_شب بخیر بیبی خجالتی(لبخند)
+شب بخیر(لبخند)
&پرش زمانی ساعت 5 صبح
_(از خواب پریدم دیدم ا/ت رو بازوم خوابیده و دستشو گذاشته رو قفسه ی سینم... خیلی کیوت بود... واقعا دلم لرزید... بغل کردنش حس خوبی میده... دستمو دور کمرش حلقه کردمو به خودم بیشتر نزدیکش کردم...)
_خوابای خوب ببینی کیوتِ مافیا(لبخند)
&دقت کردین ا/ت خیلی خرشانسه؟ 😂😔
&پرش زمانی ساعت 10 صبح
+(بیدار شدم دیدم تو بغل جونگ کوک خوابیدم اونم دستشو گذاشته دور کمرم... عررررررررررر... ضربان قلبم زیاد شد... همینطور که شوکه بودم چشماشو باز کرد)
_صبح بخیر(لبخند)
+(سررخ)
_عااا خجالت میکشی؟(خنده)
+نکشم؟(سرخ)
_میخای یکاری کنم خجالت نکشی؟(پوزخند)
+ها؟ چیکار؟
_(چرخوندمش و روش خیمه زدم😎😂)
+چ.. چک.. چکار میکنی؟
_میخام یخت آب شه
+اینجوری فقط خفه میشم یخم آب نمیشه
_میشه نرینی به صحنه ی احساسیم؟
+نه(خنده)
_(خنده)
+خب داشتی میگفتی اقا جئون
_هوم خوشت اومده؟(نیشخند)
+نه فقط کنجکاوم
_(نگاهمو به لباش دادم)
_میتونم مزش کنم؟
+...(عررررررررررررررررررر)
_همیشه سکوت علامته رضایته(خنده)
_(تا سرمو نزدیک لباش بردم گوشیم زنگ خورد)
_فاککک بهششش
+(خندههه)
.........
(اینم پارت 8... لاو یو🖤)
۳.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.