پارت ¹⁵
هیونجین: سلام پسـ...
لینو: فلیکسسییسسشیــــ!!!(پرید بغلش)
لیسا: فلیکسسس.. کجا بودیــــ... عررررررر.
سونگمین: سه روزه غیبت زده همه نگرانت بودیم.
هان: لینو خیلی نگرانت بود (یکم حسوده بشه)
جونگوک: هی فلیکس حالت خوبه!
هیونجین: اره منم هستم.
همه خندیدن*
لیسا: این مدت کجا خوابیدی؟
فلیکس: خونه هیونجین
سونگمین: تو خونه هیونجین چیکارا کردین.
لینو: هههه 😂
لیسا : راس میگه شما... چخبراا..
فلیکس: قشنگ خجالت کشیدم. سرخ. سرخ شدم.
هیونجین: نگاهی خطر ناک به سونگمین کردم.
لیسا:به چوخ رفتیم.
لینو: بشه ها مردیم
سونگمین: چرا اینو گفتم اصلا.
بعد کلاس
فلیکس: وای خدا جان چقدر تکلیف زیاده.
لیسا: وایییییییییی!!!
سونگمین: چته؟
لیسا: بشه ها بدبخت شدیم.
لینو: فـ.فلیکس گفت تکلیف زیاده!
سونگمین: چی؟! وای خدا. به گ*ا رفتیم.
(مثلا فلیکس خرخونه و تکلیف زیاد دوست داره ولی بقیه بچه ها براشون سخته، الان که فلیکس گفت تکلیف زیاده یعنی بقیه بدبخت شدن)
هیونجین: مرگگگ، بدرد نخورا.. ایشه، بیا بریم سر تمرین فلیکس.
فلیکس: باشه
کلاس تمرین
هیونجین: فلیکس تو به چه نوع رقص علاقه داری؟
فلیکس: خبـ.. هیـ.. هیپاپــ.
هیونجین: جدی توهم!!!!(با ذوق)
فلیکس: آر..ـه
هیونجین: دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق جمع آوری اطلاعات سرخ سرخ شده بود مثل گوجه. خیلی خیلی دوست داشتنی.
انقدر درگیر صحبت راجب علایقمون و سلیقه هامون باهم حرف میزدیم که زمان از دستمون در رفت. برقاهم قطع شد.
فلیکس: چی شد؟
هیونجین: گوه توش.
فلیکس: نمیبینمت هیونجین.
هیونجین: چند قدم برداشتم که با صدای کسی وایستادم
فلیکس: هـق... منـ..مـ.نــ... از تاریــ.کی می. میترسم... هق
هیونجین: اروم باش من پیشتم... من مراقبتم.. منــ. آخخ!
فلیکس: خیلی ترسیده بودم ولی هیونجین داشت دلداری میداد منبع صدا رو میخواستم دنبال کنم تو بهش برسم که یهو...
لینو: فلیکسسییسسشیــــ!!!(پرید بغلش)
لیسا: فلیکسسس.. کجا بودیــــ... عررررررر.
سونگمین: سه روزه غیبت زده همه نگرانت بودیم.
هان: لینو خیلی نگرانت بود (یکم حسوده بشه)
جونگوک: هی فلیکس حالت خوبه!
هیونجین: اره منم هستم.
همه خندیدن*
لیسا: این مدت کجا خوابیدی؟
فلیکس: خونه هیونجین
سونگمین: تو خونه هیونجین چیکارا کردین.
لینو: هههه 😂
لیسا : راس میگه شما... چخبراا..
فلیکس: قشنگ خجالت کشیدم. سرخ. سرخ شدم.
هیونجین: نگاهی خطر ناک به سونگمین کردم.
لیسا:به چوخ رفتیم.
لینو: بشه ها مردیم
سونگمین: چرا اینو گفتم اصلا.
بعد کلاس
فلیکس: وای خدا جان چقدر تکلیف زیاده.
لیسا: وایییییییییی!!!
سونگمین: چته؟
لیسا: بشه ها بدبخت شدیم.
لینو: فـ.فلیکس گفت تکلیف زیاده!
سونگمین: چی؟! وای خدا. به گ*ا رفتیم.
(مثلا فلیکس خرخونه و تکلیف زیاد دوست داره ولی بقیه بچه ها براشون سخته، الان که فلیکس گفت تکلیف زیاده یعنی بقیه بدبخت شدن)
هیونجین: مرگگگ، بدرد نخورا.. ایشه، بیا بریم سر تمرین فلیکس.
فلیکس: باشه
کلاس تمرین
هیونجین: فلیکس تو به چه نوع رقص علاقه داری؟
فلیکس: خبـ.. هیـ.. هیپاپــ.
هیونجین: جدی توهم!!!!(با ذوق)
فلیکس: آر..ـه
هیونجین: دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق جمع آوری اطلاعات سرخ سرخ شده بود مثل گوجه. خیلی خیلی دوست داشتنی.
انقدر درگیر صحبت راجب علایقمون و سلیقه هامون باهم حرف میزدیم که زمان از دستمون در رفت. برقاهم قطع شد.
فلیکس: چی شد؟
هیونجین: گوه توش.
فلیکس: نمیبینمت هیونجین.
هیونجین: چند قدم برداشتم که با صدای کسی وایستادم
فلیکس: هـق... منـ..مـ.نــ... از تاریــ.کی می. میترسم... هق
هیونجین: اروم باش من پیشتم... من مراقبتم.. منــ. آخخ!
فلیکس: خیلی ترسیده بودم ولی هیونجین داشت دلداری میداد منبع صدا رو میخواستم دنبال کنم تو بهش برسم که یهو...
۲.۷k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.