فیک من بخاطر تو میمیرم پارت بیست و نه
جیمین:شامم بیرون میخوریم؟
مینام:اره..بعد ناهار برین آماده شین که زودتر بریم.
من که دلم لک زده بود واسه شهر بازی سریع ناهارمو خوردمو اماده شدم.. اخرین باری که رفتم شهر بازی با دونگ ووک بود..نمیدونم چرا اما حس میکنم دلم براش تنگ شد..به هر حال اون با اینکه منو به چشم عشقش میدید من به چشم رفیقم میدیدمش..همیشه باهاش صحبت میکردم.. این شد که رفتم پیش تهیونگ..
میا:تهونگ بیا یه دقه(داشت اماده میشد )
ته:بگو
میا:دونگ ووک رو چیکارش کردن؟
ته:امممم..اها..بردنش امریکا
میا:اها..باشه
امریکااا نمیتونم بهش سر بزنم..باید بیخیالش بشم من الان دارم وارد یه رابطه دیگه میشم..سعی کردم فراموشش کنم و برم پیش کوک.. اونم داشت لباس میپوشید
کوک:چیه؟
میا:میشه ماشینو من برونم🥺
کوک:مگه رانندگی میکنی؟😏
میا:اگه میخای ببینی بزار من برونم
کوک:جونم برام با ارزشه
میا:برامنم با ارزشه(اروم گفتم)
کوک:چی؟
میا:هیچی..من میرونم
بالاخره اماده شد..رفتیم سمت بوگاتی تو پارکینگ..پر ماشین خفن..یه بوگاتی سیاه که دورش مشکی بود چشمو گرفت..من عاشق بوگاتیم.. سوارش شدم..وارداتی بود جامو عوض کردمو رفتم سمت راست..ماشین و روشن کردم منتظر بودم کوک بیاد..اومد و حرکت کردم..
کوک:میدونی شهر بازی کجاست؟
میا:اره..اخرین..اره میدونم
کوک:اخرین؟چی
میا:مهم نیست..میدونم کجاست
حرکت کردیم..چند مین بعد رسیدیم..بچه ها هم پشت سرمون بودن.. اولین چیزی که چشمو گرفت کشتی بود..ازونا که یه عالمه میرن هوا یه هالمه میان پایین.
میا:تههههه بریم کشتی؟
ته:اره..بریم..
با بچه ها رفتیم بلیط گرفتیم..کوک خیلی ارومو سر به زیر بود..باز چه نقشه ای داری جئون؟داشتیم سوار کشتی میشدیم که کوک پایین بود
میا: نمیای؟
کوک:نه
میا:میترسی؟(چون خیلی مغروره اینجوری گفتم🙂😂)
کوک:من و ترس؟مسخرس
اینو گفت و اومد سوار شد..رفتم نوک نوک نشستم کوک که نمیدونست کجا بشینه بهش گفتم کنار من بشینه.. کمربند رو بستیمو کشتی حرکت کرد.. کم کم صدای جیغ و داد بالا میرفت..صدایی از کوک نشنیدم..سرمو برگردوندم سمتش..کلشو تو گودی گردنم فرو کردو چشاشو محکم بست
میا: نمیدونستم انقد ترسویی
کوک:نمیترسم..میخام اینجوری بمونم
میا:منو دیگه گول نزن من خودم دسته شیطونو از پشت میبندم
کوک:هیسسس..کی تموم میشههههههههه(این حرفشوموقع اوج گرفتن کشتی زد که دادش بالاخره بلند شد)
میا:ترسووووو😂😂😂
کوک:ببندددددد
مینام:اره..بعد ناهار برین آماده شین که زودتر بریم.
من که دلم لک زده بود واسه شهر بازی سریع ناهارمو خوردمو اماده شدم.. اخرین باری که رفتم شهر بازی با دونگ ووک بود..نمیدونم چرا اما حس میکنم دلم براش تنگ شد..به هر حال اون با اینکه منو به چشم عشقش میدید من به چشم رفیقم میدیدمش..همیشه باهاش صحبت میکردم.. این شد که رفتم پیش تهیونگ..
میا:تهونگ بیا یه دقه(داشت اماده میشد )
ته:بگو
میا:دونگ ووک رو چیکارش کردن؟
ته:امممم..اها..بردنش امریکا
میا:اها..باشه
امریکااا نمیتونم بهش سر بزنم..باید بیخیالش بشم من الان دارم وارد یه رابطه دیگه میشم..سعی کردم فراموشش کنم و برم پیش کوک.. اونم داشت لباس میپوشید
کوک:چیه؟
میا:میشه ماشینو من برونم🥺
کوک:مگه رانندگی میکنی؟😏
میا:اگه میخای ببینی بزار من برونم
کوک:جونم برام با ارزشه
میا:برامنم با ارزشه(اروم گفتم)
کوک:چی؟
میا:هیچی..من میرونم
بالاخره اماده شد..رفتیم سمت بوگاتی تو پارکینگ..پر ماشین خفن..یه بوگاتی سیاه که دورش مشکی بود چشمو گرفت..من عاشق بوگاتیم.. سوارش شدم..وارداتی بود جامو عوض کردمو رفتم سمت راست..ماشین و روشن کردم منتظر بودم کوک بیاد..اومد و حرکت کردم..
کوک:میدونی شهر بازی کجاست؟
میا:اره..اخرین..اره میدونم
کوک:اخرین؟چی
میا:مهم نیست..میدونم کجاست
حرکت کردیم..چند مین بعد رسیدیم..بچه ها هم پشت سرمون بودن.. اولین چیزی که چشمو گرفت کشتی بود..ازونا که یه عالمه میرن هوا یه هالمه میان پایین.
میا:تههههه بریم کشتی؟
ته:اره..بریم..
با بچه ها رفتیم بلیط گرفتیم..کوک خیلی ارومو سر به زیر بود..باز چه نقشه ای داری جئون؟داشتیم سوار کشتی میشدیم که کوک پایین بود
میا: نمیای؟
کوک:نه
میا:میترسی؟(چون خیلی مغروره اینجوری گفتم🙂😂)
کوک:من و ترس؟مسخرس
اینو گفت و اومد سوار شد..رفتم نوک نوک نشستم کوک که نمیدونست کجا بشینه بهش گفتم کنار من بشینه.. کمربند رو بستیمو کشتی حرکت کرد.. کم کم صدای جیغ و داد بالا میرفت..صدایی از کوک نشنیدم..سرمو برگردوندم سمتش..کلشو تو گودی گردنم فرو کردو چشاشو محکم بست
میا: نمیدونستم انقد ترسویی
کوک:نمیترسم..میخام اینجوری بمونم
میا:منو دیگه گول نزن من خودم دسته شیطونو از پشت میبندم
کوک:هیسسس..کی تموم میشههههههههه(این حرفشوموقع اوج گرفتن کشتی زد که دادش بالاخره بلند شد)
میا:ترسووووو😂😂😂
کوک:ببندددددد
۱۴.۶k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.