پارت ۱۴:
بعداز ۲۰دقیقه رسیدیم به خونه من و رفام از آشپزخونه جعبه کمک های اولیه رو آوردم.
ویو تهیونگ:
چند دقیقه بعد بورا اومد و کنارم نشست و گفت دستتو بده به من دستمو دادم و داشت پانسمانش میکرد و خیلی درد داشت وقتی روی زخم هام پماد میزد که بالاخره تموم شد محو نگاهش شده بودم
+چی شده چرا اینجوری نگاه میکنی؟
-ببین بورا من میخوام رابطه داشته باشیم
+ما که هنوز ازدواج نکردیم مال شب ازدواجه
-اما من نمیتونم تا یه ماه صبر کنم
+خب باید صبر کنی چون من هنپز به پدر و مادرم نگفتم که ازدواج میکنم و تو رو بهشون نشون ندادم
-خب نشون میدی اصلا همین الان زنگ بزن
+اما
-ام و اگر نداره زودباش
+باشه
گوشی رو برداشتم و به مامانم زنگ زدم بعد چند تا بوغ:(علامت مادر بورا£)
(علامت پدر بورا€)
+الو سلام مامان
£سلام دخترم خوبی
+بله مامان جون تو خوبی
£اره عزیزم خب چه خبر
+سلامتی...مامان؟میخواستم یه چیزی بهت بگم
£جونم بگو
+من میخوام ازدواج کنم یعنی دارم ازدواج میکنم
£چییییییی!
کیه اون عکس رو بفرست ببینم اگه خوشم اومد رضایت میدم اگه نه رضایت نمیدم
+باشه اگه قبول کنی میای عروسی؟
£کی هست
+یه ماه دیگه
£چی چرا به این زودی حالا باشه برم عکس رو ببینم الان پیشیته؟
+اره
£تصویری زنگ میزنم
+یا قمر
£حرف اضافی نزن باز کن
+باشه
تصویری زنگ زد و با تهیونگ حرف زدن و چند دقیقه بعد صدای خنده مامانم بلند شد معلومه خوشش اومده
£گوشی رو بده به بورا
-چشم مادرجون
£چه زود هم مادرش شدم خیلی خب بده
£بوراااا
+بله مامان
£این همون پسری نیست که تو ایران مغزمو باهاش میخوردی؟؟؟
+هه هه *خنده مصنوعی مامان جون یکم یواش تر صداتو داره میشنوه
£خب مگه دروغه من میرم باباتو راضی کنم یه ماه دیگه اونجاییم
+باشه مامان جونیم باییییی
£خداحافظ
-خب چی شد؟
+یه ماه دیگه میان
-پس حله
تو اماده بیبی گرل واسه شب؟
+اهم.....
شرط ۴۰ تا لایک
پارت بعدی محشره اگه لایک نکنین به خدا نمیزارم 😄😘😑😐
ویو تهیونگ:
چند دقیقه بعد بورا اومد و کنارم نشست و گفت دستتو بده به من دستمو دادم و داشت پانسمانش میکرد و خیلی درد داشت وقتی روی زخم هام پماد میزد که بالاخره تموم شد محو نگاهش شده بودم
+چی شده چرا اینجوری نگاه میکنی؟
-ببین بورا من میخوام رابطه داشته باشیم
+ما که هنوز ازدواج نکردیم مال شب ازدواجه
-اما من نمیتونم تا یه ماه صبر کنم
+خب باید صبر کنی چون من هنپز به پدر و مادرم نگفتم که ازدواج میکنم و تو رو بهشون نشون ندادم
-خب نشون میدی اصلا همین الان زنگ بزن
+اما
-ام و اگر نداره زودباش
+باشه
گوشی رو برداشتم و به مامانم زنگ زدم بعد چند تا بوغ:(علامت مادر بورا£)
(علامت پدر بورا€)
+الو سلام مامان
£سلام دخترم خوبی
+بله مامان جون تو خوبی
£اره عزیزم خب چه خبر
+سلامتی...مامان؟میخواستم یه چیزی بهت بگم
£جونم بگو
+من میخوام ازدواج کنم یعنی دارم ازدواج میکنم
£چییییییی!
کیه اون عکس رو بفرست ببینم اگه خوشم اومد رضایت میدم اگه نه رضایت نمیدم
+باشه اگه قبول کنی میای عروسی؟
£کی هست
+یه ماه دیگه
£چی چرا به این زودی حالا باشه برم عکس رو ببینم الان پیشیته؟
+اره
£تصویری زنگ میزنم
+یا قمر
£حرف اضافی نزن باز کن
+باشه
تصویری زنگ زد و با تهیونگ حرف زدن و چند دقیقه بعد صدای خنده مامانم بلند شد معلومه خوشش اومده
£گوشی رو بده به بورا
-چشم مادرجون
£چه زود هم مادرش شدم خیلی خب بده
£بوراااا
+بله مامان
£این همون پسری نیست که تو ایران مغزمو باهاش میخوردی؟؟؟
+هه هه *خنده مصنوعی مامان جون یکم یواش تر صداتو داره میشنوه
£خب مگه دروغه من میرم باباتو راضی کنم یه ماه دیگه اونجاییم
+باشه مامان جونیم باییییی
£خداحافظ
-خب چی شد؟
+یه ماه دیگه میان
-پس حله
تو اماده بیبی گرل واسه شب؟
+اهم.....
شرط ۴۰ تا لایک
پارت بعدی محشره اگه لایک نکنین به خدا نمیزارم 😄😘😑😐
۹.۴k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.