دُختَر کوچولو وَ مافیاْ
دُختَر کوچولو وَ مافیاْ_
part.8
باکوک راه افتادیم سمت بوفه
کوک رف دوتا نوشابه کوکاکولا
گرفتو اومد
یکیشو داد بمن
وقتی داشتم نوشابرو از دست کوک میگرفتم
دستش رگی بود
افففف نگم براتون
ک باصدای کوک ب خودم اومدم
کوک:الو..کجایی نوشابرو بگیر دستم خش شد
ا.ت:هاا ..اها. بده
کوک:بریم دیگ
ا.ت:دیگ کجا
کوک:سالن ورزش
ا.ت:آیگو الاناس ک زنگو بزنن
کوک :عب نداره
ا.ت:بش
بعد راه افتادیمو رسیدیم ب سالن
کوک:خب ی چ بگو
ا.ت:ت منو اووردی ایجا دعوا کنیم یا من دعواکنم
کوک خنده ای کردوگف
کوک:اخه چیبگم
ا.ت :ی کار بد بکن دعوا کنیم
کوک:واقعا(خنده ملیح)
ا.ت:اوهوم
کوک لبشو نزدیک لبم اووردو من ازش فاصله گرفتم و ی سیلی زدم ت صورتش
ادامه دارد... .
part.8
باکوک راه افتادیم سمت بوفه
کوک رف دوتا نوشابه کوکاکولا
گرفتو اومد
یکیشو داد بمن
وقتی داشتم نوشابرو از دست کوک میگرفتم
دستش رگی بود
افففف نگم براتون
ک باصدای کوک ب خودم اومدم
کوک:الو..کجایی نوشابرو بگیر دستم خش شد
ا.ت:هاا ..اها. بده
کوک:بریم دیگ
ا.ت:دیگ کجا
کوک:سالن ورزش
ا.ت:آیگو الاناس ک زنگو بزنن
کوک :عب نداره
ا.ت:بش
بعد راه افتادیمو رسیدیم ب سالن
کوک:خب ی چ بگو
ا.ت:ت منو اووردی ایجا دعوا کنیم یا من دعواکنم
کوک خنده ای کردوگف
کوک:اخه چیبگم
ا.ت :ی کار بد بکن دعوا کنیم
کوک:واقعا(خنده ملیح)
ا.ت:اوهوم
کوک لبشو نزدیک لبم اووردو من ازش فاصله گرفتم و ی سیلی زدم ت صورتش
ادامه دارد... .
۶.۶k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.