"ازدواج اجباری"
"ازدواج اجباری"
پارت 14
زیاد دوس ندارم با مکس روبه رو شم تا وقتی که ازدواج کنم درغیر اینصورت باید با اون ازدواج کنم..
تو حال خودم بودم که با صدای گوشیم به خودم اومدم گوشیمو از تو جیبم در اوردم دیدم ی پیام اومده از طرف تهیونگ سریع بازکردم ی لوکیشن برام فرستاده..
ساعت 5 باید پیشش باشم خیلی خوشحالم که زا تهیونگ قرار میزارم ولی خیلی دوس دارم بدونم اون دختری که تهیونگ دوسش داره کیه...حتما امروز ازش میپرسم.
*پرش زمانی*
ساعت 3 نیم
ویو ا/ت
نیم ساعت مونده بود به چهار. ماشینم خونه بود ی تاکسی گرفتم رسیدم خونه سریع رفتم از پله ها بالا و رفتم سمت اتاقم لباسامو عوض کردم ی ارایش ملایم کردم ساعتو نگاه کردم ساعت تقریبا 4 نیم بود. دیگه کاملا اماده بودم رفتم سویچ و برداشتم سوار ماشینم شدمو راه افتادم لوکیشنو زدم 25 دقه دیگه میرسم اونجایی که با تهیونگ قرار دارم..
ویو جیهوپ
ساعت تقریبا 4 نیم بود خیلی ذوق داشتم زن داداشمو ببینم رسیدم اونجایی که تهیونگ لوکیشن فرستاده بود.
ته: سلام جیهوپ خوبی؟
جیهوپ: بالاخره اومدی.اره خوبم پس زن داداشم کجاست؟؟!
ته: جلوش صداش نکنی زن داداش چون هنوز نمیدونه اون دختری که دوسش دارم اونه..
ا/ت ساعت 5 اینجاست.
جیهوپ: باشه فهمیدم..چرا؟
ته: چون من گفتم ساعت 5 بیاد با تو کار داشتم.
جیهوپ: چیکار؟!.
ته: من بهش گفتم که از ی دختره خوشم میاد و تا وقتی که از علاقه ی اون دختر به خودم مطمئن نشم با ا/تم..میخوام ی چند وقتی باهاش باشم بعد بهش بگم که اون دختری که دوسش دارم خودش اما..
جیتوپ: اما چی؟
پارت 14
زیاد دوس ندارم با مکس روبه رو شم تا وقتی که ازدواج کنم درغیر اینصورت باید با اون ازدواج کنم..
تو حال خودم بودم که با صدای گوشیم به خودم اومدم گوشیمو از تو جیبم در اوردم دیدم ی پیام اومده از طرف تهیونگ سریع بازکردم ی لوکیشن برام فرستاده..
ساعت 5 باید پیشش باشم خیلی خوشحالم که زا تهیونگ قرار میزارم ولی خیلی دوس دارم بدونم اون دختری که تهیونگ دوسش داره کیه...حتما امروز ازش میپرسم.
*پرش زمانی*
ساعت 3 نیم
ویو ا/ت
نیم ساعت مونده بود به چهار. ماشینم خونه بود ی تاکسی گرفتم رسیدم خونه سریع رفتم از پله ها بالا و رفتم سمت اتاقم لباسامو عوض کردم ی ارایش ملایم کردم ساعتو نگاه کردم ساعت تقریبا 4 نیم بود. دیگه کاملا اماده بودم رفتم سویچ و برداشتم سوار ماشینم شدمو راه افتادم لوکیشنو زدم 25 دقه دیگه میرسم اونجایی که با تهیونگ قرار دارم..
ویو جیهوپ
ساعت تقریبا 4 نیم بود خیلی ذوق داشتم زن داداشمو ببینم رسیدم اونجایی که تهیونگ لوکیشن فرستاده بود.
ته: سلام جیهوپ خوبی؟
جیهوپ: بالاخره اومدی.اره خوبم پس زن داداشم کجاست؟؟!
ته: جلوش صداش نکنی زن داداش چون هنوز نمیدونه اون دختری که دوسش دارم اونه..
ا/ت ساعت 5 اینجاست.
جیهوپ: باشه فهمیدم..چرا؟
ته: چون من گفتم ساعت 5 بیاد با تو کار داشتم.
جیهوپ: چیکار؟!.
ته: من بهش گفتم که از ی دختره خوشم میاد و تا وقتی که از علاقه ی اون دختر به خودم مطمئن نشم با ا/تم..میخوام ی چند وقتی باهاش باشم بعد بهش بگم که اون دختری که دوسش دارم خودش اما..
جیتوپ: اما چی؟
۲.۸k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.