دختری از جنس جاسوس(پارت6)

همه خوشحالن و با هم راهشون دارن وارد سالن میشن الکس منتظر انیا ولی انیا رو که میبینه نا امید میشه چون انیا با دامیان وارد سالن میشه تو چشم های الکس پر اشک جولیا که دریاچه درست کرده

یک ساعت بعد
بالاخره وقت رقص دو نفره شد هزارتا پسر جلوی انیاس و هزارتا دختر جلو دامیان ولی دامیان از انیا افتخار رقص میگیره و بعد باهم میرقصن

فرداش انیا و دامیان و بکی وارد کلاس جدیدشون میرن دامیان از دیروز هیجان همش میخواد احساسش رو به انیا بگه اما خبر نداره انیا میدونه با این از قدرت تله پاتش خبر داره

اما اول بایه قرار شروع میکنه
دامیان:انیا میتونم فردا ساعت پنج بیام خونتون؟
انیا:باش

فردا ساعت پنج
انیا تو خونه تنهاست صدای در انیا یادش نیس که دامیان قرار بوده میپرسه کیه وقتی صدای دامیان میترسه خونه کثیف و بهم ریختست در باز میکنه بابت نامرتبی خونه معذرت خواهی میکنه
دامیان بعد از سه ساعت بالاخره قهوش رو بخوره انیا درحالی که پشماش ریخته صدای در میشنوه دامیان پرت اون ور و در فاصله پنج متری میشینن

از شانس دامیان یوری و لوید و یور و باند چهار تایی اومدن خونه یور یه عالم از خوبی های پلیس مخفی بودن به دامیان میگه
(نکته:در داستان ما بالاخره صلح بین شرق و غرب به وجود اومده یور و لوید واقعا ازداواج کردن و همه هویت هم رو میدونن)

اینم پارت شیش😁😁😁