چون رود خروشان که به صد سنگ سرش خورد
چون رود خروشان که به صد سنگ سرش خورد
با آن همه بی مهری تو باز روانم
.
صد سنگ اگر هم بزنی تا که شوم دور
من پشت سرت مثل غزالی چه دوانم
.
خوشحال شدم از جهتی مثل تو هستم
ابروی کمانی تو و قد کمانم
.
من آنچه که می گفتم و خواهم ، نشدم آن
هر آنچه تو گفتی و بخواهی من همانم
.
با " حی علی چشم تو" در فکر و خیالم
هر صبح قضا شد عمل بعد اذانم
.
چشمان پر از راز تو ای دختر شهری
بر هم زده آرامش این دشت مغانم
(علی سلطانی وش)
با آن همه بی مهری تو باز روانم
.
صد سنگ اگر هم بزنی تا که شوم دور
من پشت سرت مثل غزالی چه دوانم
.
خوشحال شدم از جهتی مثل تو هستم
ابروی کمانی تو و قد کمانم
.
من آنچه که می گفتم و خواهم ، نشدم آن
هر آنچه تو گفتی و بخواهی من همانم
.
با " حی علی چشم تو" در فکر و خیالم
هر صبح قضا شد عمل بعد اذانم
.
چشمان پر از راز تو ای دختر شهری
بر هم زده آرامش این دشت مغانم
(علی سلطانی وش)
۱.۷k
۱۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.