نام رمان: عاشق برادر دوستم شدم
نام رمان: عاشق برادر دوستم شدم
پارت:༎ຶ‿༎ຶ 2 ༎ຶ‿༎ຶ
اقای مین:و..ولی اون پول خیلی زیاده درست من مافیام ولی سطحم از شما خیلی پایین تره خواهش میکنم بهم وقت بدین
تهیونگ:باشه دو روز بهت وقت میدم ولی اگه تا دو روز دیگه پول رو ندی دخترت رو با خودم میبرم
هه سو: یااا منم خیلی راحت باهات میام
تهیونگ: معلومه خیلی راحت،من دیگه میرم و دو روز دیگه میام
هه سو: راه باز جاده دراز
😑هه سو ویو😑
مرتیکه زرشک ولی از حق نگذریم خیلی کراش بود
رفتم تو ماشینم گوشیم زنگ خورد اسمش 🐻میا🐻 حالا اینو کجای دلم بزارم گاد جواب دادم
هه سو:جانم میا دارم میا توراهم
میا:گوساله منو نیم ساعت کاشتی اینجا
هه سو:اومدم بابا
10مین بعد
میا: بلاخره اومدی
هه سو:اره اومدم حالا کجا میرویم
میا:یکم خرید
هه سو:میا عنتر تو که گفتی من پول ندارم
میا:از داداشم کارت گرفتم نمیدونی چقدر التماس کردم
هه سو:باشه حالا بریم
میا:بریم
با میا دو دست لباس مجلسی گرفتیم دو دست لباس خواب و لباس راحتی
همین داشتیم میرفتیم از پاساژ بیرون که من چشمم به یه هودی گرانچ خورد به نیا با چشمای مظلوم نگاه کردم رد دیدم رو گرفت یه چشم قره رفت
میا: برو بخر اینم کارت
رفتم اون هودی و یه لباس خریدم یه لباس کیوت هم بود اونم برای میا خریدم
میا:پشمک داداشم منو میکشه
هه سو:نترس نمیکشتت
🙂تهیونگ ویو🙂
تصمیم گرفتم برم بیرون یکم خرید کنم یه لباس راحت پوشیدم به بادیگارد ها گفتم پشت سرم نامحسوس بیان اول یکم خوراکی برای یونتان خریدم
و یه ساعت یکم چیزمیز برای خونه خریدم بعد یه عینک آفتابی و طبی چون
عینکم رو یونتان خانوم شکوند داشتم بر میگشتم دیدم میا پیش هودی فروشی وایستاده گفتم شاید بخواد بخره به خاطر من نمیخره رفتم یه هودی و کفش براش خریدم اومدم بیرون میا و یه دختر دیگه بودن پس بگو چرا امروز هی داداش کارتت رو بده من گاد به یکی از بادیگارد ها اشاره کردم میارو ببره خونه و اون دوستشو خونه خودش
تهیونگ: مکس
مکس:بله ارباب
تهیونگ:برو و(توضیح کل که اون بالا هست)
مکس:چشم
😕میا ویو😕
به هه سو گفتم
میا: امروز میام خونه تو
هه سو: باشه
یه نفر اومد گفت
مکس: خانوم ارباب گفته با من بیاید خونه
میا: من میرم خونه دوستم
مکس: ولی خانوم
میا:خانوم درد
▼・ᴥ・▼کپی ممنوع▼・ᴥ・▼
#I_fell_in_love_with_my_friends_brother
#he_so
پارت:༎ຶ‿༎ຶ 2 ༎ຶ‿༎ຶ
اقای مین:و..ولی اون پول خیلی زیاده درست من مافیام ولی سطحم از شما خیلی پایین تره خواهش میکنم بهم وقت بدین
تهیونگ:باشه دو روز بهت وقت میدم ولی اگه تا دو روز دیگه پول رو ندی دخترت رو با خودم میبرم
هه سو: یااا منم خیلی راحت باهات میام
تهیونگ: معلومه خیلی راحت،من دیگه میرم و دو روز دیگه میام
هه سو: راه باز جاده دراز
😑هه سو ویو😑
مرتیکه زرشک ولی از حق نگذریم خیلی کراش بود
رفتم تو ماشینم گوشیم زنگ خورد اسمش 🐻میا🐻 حالا اینو کجای دلم بزارم گاد جواب دادم
هه سو:جانم میا دارم میا توراهم
میا:گوساله منو نیم ساعت کاشتی اینجا
هه سو:اومدم بابا
10مین بعد
میا: بلاخره اومدی
هه سو:اره اومدم حالا کجا میرویم
میا:یکم خرید
هه سو:میا عنتر تو که گفتی من پول ندارم
میا:از داداشم کارت گرفتم نمیدونی چقدر التماس کردم
هه سو:باشه حالا بریم
میا:بریم
با میا دو دست لباس مجلسی گرفتیم دو دست لباس خواب و لباس راحتی
همین داشتیم میرفتیم از پاساژ بیرون که من چشمم به یه هودی گرانچ خورد به نیا با چشمای مظلوم نگاه کردم رد دیدم رو گرفت یه چشم قره رفت
میا: برو بخر اینم کارت
رفتم اون هودی و یه لباس خریدم یه لباس کیوت هم بود اونم برای میا خریدم
میا:پشمک داداشم منو میکشه
هه سو:نترس نمیکشتت
🙂تهیونگ ویو🙂
تصمیم گرفتم برم بیرون یکم خرید کنم یه لباس راحت پوشیدم به بادیگارد ها گفتم پشت سرم نامحسوس بیان اول یکم خوراکی برای یونتان خریدم
و یه ساعت یکم چیزمیز برای خونه خریدم بعد یه عینک آفتابی و طبی چون
عینکم رو یونتان خانوم شکوند داشتم بر میگشتم دیدم میا پیش هودی فروشی وایستاده گفتم شاید بخواد بخره به خاطر من نمیخره رفتم یه هودی و کفش براش خریدم اومدم بیرون میا و یه دختر دیگه بودن پس بگو چرا امروز هی داداش کارتت رو بده من گاد به یکی از بادیگارد ها اشاره کردم میارو ببره خونه و اون دوستشو خونه خودش
تهیونگ: مکس
مکس:بله ارباب
تهیونگ:برو و(توضیح کل که اون بالا هست)
مکس:چشم
😕میا ویو😕
به هه سو گفتم
میا: امروز میام خونه تو
هه سو: باشه
یه نفر اومد گفت
مکس: خانوم ارباب گفته با من بیاید خونه
میا: من میرم خونه دوستم
مکس: ولی خانوم
میا:خانوم درد
▼・ᴥ・▼کپی ممنوع▼・ᴥ・▼
#I_fell_in_love_with_my_friends_brother
#he_so
۹.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.