عشق غیر منتظره part ¹⁹

انچه گذشت
&خب تبریگ میگم خواهر قشنگم
تو عاشق پرنس خوشتیپ مون شدی
part ¹⁹
ات ویو
+واقعا؟
&اره با کار ها و حس هایی که تو داری
تو عاشقش شدی همین
+الان هم خوشحالم هم ناراحت
&چرا ناراحت
+چون نمیدونم حس تهیونگ چیه نسبت به من
&پس باید زرنگ باشی و بفهمی چه حسی داره
+سعیمو میکنم
ته ویو
ات رفتم خونه میونگ پس به جیمین و کوک زنگ میزنم بیان اینجا
(مکالمه با جیمین)
_سلام داداش چه طوری؟
٪خوبم تو چه طوری؟
_منم خوبم میشه بیای اینجا یه سر میخوام درباره چیزی باهات حرف بزنم فقط به کوک هم بگو بیاد
٪حله میایم
_مرسی
جیمین گفت میاد
میخوام همه چیو بهشون بگم ببینم نظر اونا چیه
(جیمین و کوک اومدن)
(علامت جیمین٪ علامت کوک ×)
٪خب حالا چی میخواستی بگی که گفتی بیایم
_بچه ها چند روزه حس میکنم یه حس هایی به ات دارم
هر وقت بهم نزدیک میشه بغلم میکنه یا دستم رو میگیره ضربان قلبم به ۱۰۰۰ میرسه
هر وقت اون رو کنار کسی میبینم عصبی میشم
هر وقت یادم میاد یا جایی اسمش میاد نا خداگاه لبخند میزنم به نظرتون چم شده؟
×خب داداش گلم بهت تبریک میگم تو عاشق ات شدی ووسه همین عجیب رفتار میکنی
_واقعا؟
٪اره واقعا
×حالا ات به تو چه حسی داره
_تعریف دیشب
_اینجوری دیگه
×خب بازم تبریک میگم به احتمال ۹۹٪ات هم به تو علاقه داره و عاشق تو شده
٪ولی بازم باید مطمئن بشی
_باشه سعیم رو میکنم ببینم چی میشه

بچه ها ببخشید کم بود توی پارت قبل هم گفتم دفترم همراهم نیست هر چی یادم بود رو نوشتم امید وارم خوشتون بیاد