my moon
my moon
part 3
بد رفته بودم تو فکر،کلید انداختم تو در خونه که با صدای جیغی به خودم اومدم.
میا با جیغ از اتاقش اومد بیرون رو رفت سمت مامان
میا:مامان
خانم لی: جان دخترم چی شده
میا: داره برام خواستگار میاد
خانم لی :جدی؟
میا:آره مامان
آقای لی: چی شده
میا: بابا
آقای لی:خب بگو
میا: داره برام خواستگار میاد
آقای لی : دخترم داره عروس میشه
هیوجین: کی داره عروس میشه
آقای لی : خواهرت
هیوجین: چی خواهر قشنگم
میا:اره داداش
ات: خب حالا حرفت تموم شد
میا: وا چت شده ات
ات: هیچی اوکی ام
رفتیم شام بخوریم سر میز شام نشسته بودیم که میا گفت فردا ساعت8شب براش خواستگار میاد
part 3
بد رفته بودم تو فکر،کلید انداختم تو در خونه که با صدای جیغی به خودم اومدم.
میا با جیغ از اتاقش اومد بیرون رو رفت سمت مامان
میا:مامان
خانم لی: جان دخترم چی شده
میا: داره برام خواستگار میاد
خانم لی :جدی؟
میا:آره مامان
آقای لی: چی شده
میا: بابا
آقای لی:خب بگو
میا: داره برام خواستگار میاد
آقای لی : دخترم داره عروس میشه
هیوجین: کی داره عروس میشه
آقای لی : خواهرت
هیوجین: چی خواهر قشنگم
میا:اره داداش
ات: خب حالا حرفت تموم شد
میا: وا چت شده ات
ات: هیچی اوکی ام
رفتیم شام بخوریم سر میز شام نشسته بودیم که میا گفت فردا ساعت8شب براش خواستگار میاد
۸.۶k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.