خوناشام کمیاب ( پارت ۶ )
بورام:چرا نمیرسیم
جونگ کوک:انقد غر نزن
بورام: ما خسته شدیم
جونگ کوک:کم مونده...بیاید داریم میرسیم
جونگ کوک: رسیدیم....قبل از اینکه بریم داخل باید یه چیزایی رو مرور کنیم
بورام:تو بگو
جونگ کوک:اسمت چیه
بورام: کیم بورام
جونگ کوک:خب...تو یه خونآشامی که...۱۲۰ سالته،پدرومادرتم مردن،اگر زنده میموندن تو شاهزاده ی خانواده ی کیم میشدی،همینا خوبه
بورام:من نمیخوام خوناشام باشم
جونگ کوک:غلط میکنی
( به علت گشادی حسم نمیاد بگم مادر جونگ کوک و....وقتی م ج و پ ج گفتم بدونید منظورم پدرو مادر جونگ کوکن)
م ج: جونگ کوک کجا بودی...همه جارو دنبالت گشتم
جونگ کوک: رفته بودم بیرون...کارم داشتی؟
م ج:آره خواستم بگم برات بهترین دخترو پیدا کردم،دختری که عاشقش میشی
جونگ کوک:مامان دیگه نیاز نیست کسیو برام پیدا کنی،خودم دس به کار شدم ایشون نامزدم و برادرش هستن
تهیونگ وبورام:سلام...
م ج:من میدونستم تو همیشه بهترینارو انتخاب میکنی، تو بهترین دختری هستی که تا الان بین خوناشاما دیدم
بورام:ممنون
جونگ کوک:مامان اسمش بورامه و از خاندان کیمه
(بورام:با پا زدم تو زانوی جونگ کوک)
جونگ کوک:مامان ما دیگه باید بریم
م ج: من میرم این خبر و به پدرت بدم
جونگ کوک:چته چرا عین وحشیا میزنی
بورام:مگه نگفتم نمیخوام منو خوناشام جا بزنی
جونگ کوک:مگه من قبول کردم؟
بورام:تو باید به حرفام گوش بدی نمیشه که همش حرف خودت باشه(بغض)
جونگ کوک:من با توجه به چیزایی که میدونم بهت نقش دادم،اگر بگم تو یه انسانی اونا قبول نمیکنن
تهیونگ:هی...جونگ کوک،اون دختره کیه
جونگ کوک:کدوم....آهان اون دختر عمومه،چیه ازش خوشت میاد
تهیونگ:یه جورایی
بورام:من دارم حرف میزنم(داد و گریه)
جونگ کوک:چرت و پرت میگی آدم دلش نمیخواد به حرفات گوش بده
بورام:خیلی بدی...من دارم بهت لطف میکنم نقش نامزدتو بازی میکنم ولی تو عین خیالتم نیس
جونگ کوک:مگه مجبورت کردم؟
بورام:فک نمیکردم انقد نامرد باشی،همینه که تا الان با هیچ دختری ازدواج نکردی،چون هیچکس نمیتونه اخلاق گندتو تحمل کنه
جونگ کوک:دیگه داری عصبانیم میکنی
بورام:
لعنتی دوباره دندوناشو همون جای قبلی فرو کرد،دردش هنوز خوب نشده بود که الان بیشتر شد
بورام:چرا انقد اسرار داری گازم بگیری...شاید نَمیرم ولی دردش زیاده،بعد چند روز خوب میشه البته اگه بذاری
جونگ کوک:گازت که میگیرم احساس خوبی بهم دست میده خونت خوشمزس
بورام:تهیونگ کو
جونگ کوک:رفت پیش دختر عموم
بورام:ببخشید که بهت اون حرفارو زدم...یه لحظه عصبی شدم
جونگ کوک:ولش کن...ببینم تا حالا با یه مرد رابطه داشتی
بورام:چی معلومه که نه
جونگ کوک:آخه رو گردنت جای کیس مارکه
بورام:اون از بچگیم بوده جای کبودیه
جونگ کوک:آهان...بیا بریم یکم اینجارو نشونت بدم
.......
جونگ کوک:انقد غر نزن
بورام: ما خسته شدیم
جونگ کوک:کم مونده...بیاید داریم میرسیم
جونگ کوک: رسیدیم....قبل از اینکه بریم داخل باید یه چیزایی رو مرور کنیم
بورام:تو بگو
جونگ کوک:اسمت چیه
بورام: کیم بورام
جونگ کوک:خب...تو یه خونآشامی که...۱۲۰ سالته،پدرومادرتم مردن،اگر زنده میموندن تو شاهزاده ی خانواده ی کیم میشدی،همینا خوبه
بورام:من نمیخوام خوناشام باشم
جونگ کوک:غلط میکنی
( به علت گشادی حسم نمیاد بگم مادر جونگ کوک و....وقتی م ج و پ ج گفتم بدونید منظورم پدرو مادر جونگ کوکن)
م ج: جونگ کوک کجا بودی...همه جارو دنبالت گشتم
جونگ کوک: رفته بودم بیرون...کارم داشتی؟
م ج:آره خواستم بگم برات بهترین دخترو پیدا کردم،دختری که عاشقش میشی
جونگ کوک:مامان دیگه نیاز نیست کسیو برام پیدا کنی،خودم دس به کار شدم ایشون نامزدم و برادرش هستن
تهیونگ وبورام:سلام...
م ج:من میدونستم تو همیشه بهترینارو انتخاب میکنی، تو بهترین دختری هستی که تا الان بین خوناشاما دیدم
بورام:ممنون
جونگ کوک:مامان اسمش بورامه و از خاندان کیمه
(بورام:با پا زدم تو زانوی جونگ کوک)
جونگ کوک:مامان ما دیگه باید بریم
م ج: من میرم این خبر و به پدرت بدم
جونگ کوک:چته چرا عین وحشیا میزنی
بورام:مگه نگفتم نمیخوام منو خوناشام جا بزنی
جونگ کوک:مگه من قبول کردم؟
بورام:تو باید به حرفام گوش بدی نمیشه که همش حرف خودت باشه(بغض)
جونگ کوک:من با توجه به چیزایی که میدونم بهت نقش دادم،اگر بگم تو یه انسانی اونا قبول نمیکنن
تهیونگ:هی...جونگ کوک،اون دختره کیه
جونگ کوک:کدوم....آهان اون دختر عمومه،چیه ازش خوشت میاد
تهیونگ:یه جورایی
بورام:من دارم حرف میزنم(داد و گریه)
جونگ کوک:چرت و پرت میگی آدم دلش نمیخواد به حرفات گوش بده
بورام:خیلی بدی...من دارم بهت لطف میکنم نقش نامزدتو بازی میکنم ولی تو عین خیالتم نیس
جونگ کوک:مگه مجبورت کردم؟
بورام:فک نمیکردم انقد نامرد باشی،همینه که تا الان با هیچ دختری ازدواج نکردی،چون هیچکس نمیتونه اخلاق گندتو تحمل کنه
جونگ کوک:دیگه داری عصبانیم میکنی
بورام:
لعنتی دوباره دندوناشو همون جای قبلی فرو کرد،دردش هنوز خوب نشده بود که الان بیشتر شد
بورام:چرا انقد اسرار داری گازم بگیری...شاید نَمیرم ولی دردش زیاده،بعد چند روز خوب میشه البته اگه بذاری
جونگ کوک:گازت که میگیرم احساس خوبی بهم دست میده خونت خوشمزس
بورام:تهیونگ کو
جونگ کوک:رفت پیش دختر عموم
بورام:ببخشید که بهت اون حرفارو زدم...یه لحظه عصبی شدم
جونگ کوک:ولش کن...ببینم تا حالا با یه مرد رابطه داشتی
بورام:چی معلومه که نه
جونگ کوک:آخه رو گردنت جای کیس مارکه
بورام:اون از بچگیم بوده جای کبودیه
جونگ کوک:آهان...بیا بریم یکم اینجارو نشونت بدم
.......
۱۳.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.