𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟸
𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟸
یونا ویو
دوباره بخاطر کابوس ساعت𝟺 از خواب پریدم عرق کرده بودم برای همین به سمت حموم رفتم و آب گرم رو باز کردم تنها چیز خوبی که اتاق خدمتکار ها داش حمومش بود چون از همون اول یونگی خیلی به تمیزی حساس بود و وقتی یکی بهش میگفت بو میدی سریع میرفت حموم البته قبلا اینجوری بود...شروع کردم به شستن موهام جای زخمام میسوخت اما من دیگه به اینجور زخم ها عادت کردم و چون این زخم ها عمیق نیستن جاشون خب میشه البته بجز دو یا سه تاش بعد شستن خودم حوله رو دور خودم بستم و از حموم بیرون اومدم
یونگی ویو
ساعت 𝟺 صبح بود خوابم نمیبرد خواستم برم یه لیوان آب بردارم که از اتاق خدمتکار ها صدای آب میومد در اون اتاق رو باز کردم و همون زمانی که وارد شدم صدای آب قطع شد و یونا و دیدم...تاحالا به بدنش دقت نکرده بودم چقدر خوش فرم و سفیده نگاهم به پاهای بی عیب و نقصش افتاد حتی پاهاش هم سفید بود ولی اون زخم ها که روی بدنش بخاطر من بودن توجهم رو جلب کردن یه حسی بهم گفت برو و معذرت خواهی بکن...چرا باید از اون زنیکه معذرت خواهی بکنم اصن اون کی هست....
راوی
یونگی با عصبانیت سمت یونا رفت و یکی زد توی صورت یونا
یونگی:تو به چه حقی رفتی حموم اونم بدون اجازه من
یونا:حد خودتو بدون فقط چون حالم بد بود رفتم
یونگی اومد چیزی بگه که یهو....
یکم خماری ولی قول میدم چند دقیقه دیگه پارت بدم🗿🚬
یونا ویو
دوباره بخاطر کابوس ساعت𝟺 از خواب پریدم عرق کرده بودم برای همین به سمت حموم رفتم و آب گرم رو باز کردم تنها چیز خوبی که اتاق خدمتکار ها داش حمومش بود چون از همون اول یونگی خیلی به تمیزی حساس بود و وقتی یکی بهش میگفت بو میدی سریع میرفت حموم البته قبلا اینجوری بود...شروع کردم به شستن موهام جای زخمام میسوخت اما من دیگه به اینجور زخم ها عادت کردم و چون این زخم ها عمیق نیستن جاشون خب میشه البته بجز دو یا سه تاش بعد شستن خودم حوله رو دور خودم بستم و از حموم بیرون اومدم
یونگی ویو
ساعت 𝟺 صبح بود خوابم نمیبرد خواستم برم یه لیوان آب بردارم که از اتاق خدمتکار ها صدای آب میومد در اون اتاق رو باز کردم و همون زمانی که وارد شدم صدای آب قطع شد و یونا و دیدم...تاحالا به بدنش دقت نکرده بودم چقدر خوش فرم و سفیده نگاهم به پاهای بی عیب و نقصش افتاد حتی پاهاش هم سفید بود ولی اون زخم ها که روی بدنش بخاطر من بودن توجهم رو جلب کردن یه حسی بهم گفت برو و معذرت خواهی بکن...چرا باید از اون زنیکه معذرت خواهی بکنم اصن اون کی هست....
راوی
یونگی با عصبانیت سمت یونا رفت و یکی زد توی صورت یونا
یونگی:تو به چه حقی رفتی حموم اونم بدون اجازه من
یونا:حد خودتو بدون فقط چون حالم بد بود رفتم
یونگی اومد چیزی بگه که یهو....
یکم خماری ولی قول میدم چند دقیقه دیگه پارت بدم🗿🚬
۵.۰k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.