پارت 8
پارت 8
#دلم_از_سنگ_نیست
رونا
احمق ، بیشعور بهم پوزخند میزنه؟!
سرم رو انداختم پایین و گفتم
_ همچین تحفه ای نیستی که بخوام بخورمت! و درضمن اینقدر گنده ای که تو دهنم جا نمیشی!
وایییی من چی گفتم؟! خاک تو سرم.
به سمت در قدم برداشتم باید فرار کنم! که یهویی مچ دستم رو گرفت و به سمت خودش منو کشوند! نه اینکه یهویی این کارو کرد افتادم تو بغلش!
اصلا تو بغلش گم شدم از بس که گندس.
سرم رو بردم بالا و با ترس و تعجب بهش نگاه کردم.
آراد: تازه چی گفتی؟!
صورتش اینقدر نزدیک صورتم شده که وقتی حرف میزنه نفساش به صورتم می خورن که باعث میشه مور مور بشم!
آراد: خانم کوچولو؟! تازه چه زری زدی؟!
داره با حرص و عصبانیت حرف میزنه اخماش هم توهمن فکرکنم فاتحم خوندس.
مچ دستم رو فشار داد که آخم بلند شد
آراد: حرف میزنی یا دست تو رو بشکونم؟!
رونا: بب...ببخشید...
آراد: اون زبون ده متریت کجا رفت؟!
رونا: دی..دیگه تکرارش...نمی..نمی کنم...
بعد با مظلومیت به چشاش نگاه کردم.
آراد: اینبار می بخشم اما دفعه ی بعد مواظب حرفات و رفتارت باش ، باشه؟!
رونا: باشه.
دستم رو ول کرد بعد به سمت کمدش رفت و یه پیرهن مشکی پوشید.
روی مبل نشست و بهم گفت بشینم.
آراد: ببین خانم کوچولو من دوست ندارم کسی باهام دهن به دهن بشه پس از این به بعد سعی کن جلوی اون زبونت رو بگیری والا می برمش!
با تعجب بهش نگاه کردم یعنی الان داره تهدیدم میکنه؟! عجب آدمیه؟! اگه زورم بهش می رسید خفه ش می کردم.
آراد: و یه چیز دیگه همه ی مشخصات رو بهم بگو
رونا: یعنی چی؟!
آراد: یعنی قبل از اینکه اینجا بیای چیکار می کردی؟! کجا می رفتی؟! با کی می رفتی؟! منظورم همه اینا دیگه!
رونا: وا مگه ضروریه درمورد زندگی شخصیم به شما بگم؟!
آراد: آره خیلی هم ضروریه چون میخوام بدونم.
رونا: اونوقت چرا؟!
آراد: اینقدر سوال نپرس فقط جواب سوالامو بده ، باشه؟!
اگه جواب ندم سر به نیستم میکنه صد درصد!
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عاشقانه
#دلم_از_سنگ_نیست
رونا
احمق ، بیشعور بهم پوزخند میزنه؟!
سرم رو انداختم پایین و گفتم
_ همچین تحفه ای نیستی که بخوام بخورمت! و درضمن اینقدر گنده ای که تو دهنم جا نمیشی!
وایییی من چی گفتم؟! خاک تو سرم.
به سمت در قدم برداشتم باید فرار کنم! که یهویی مچ دستم رو گرفت و به سمت خودش منو کشوند! نه اینکه یهویی این کارو کرد افتادم تو بغلش!
اصلا تو بغلش گم شدم از بس که گندس.
سرم رو بردم بالا و با ترس و تعجب بهش نگاه کردم.
آراد: تازه چی گفتی؟!
صورتش اینقدر نزدیک صورتم شده که وقتی حرف میزنه نفساش به صورتم می خورن که باعث میشه مور مور بشم!
آراد: خانم کوچولو؟! تازه چه زری زدی؟!
داره با حرص و عصبانیت حرف میزنه اخماش هم توهمن فکرکنم فاتحم خوندس.
مچ دستم رو فشار داد که آخم بلند شد
آراد: حرف میزنی یا دست تو رو بشکونم؟!
رونا: بب...ببخشید...
آراد: اون زبون ده متریت کجا رفت؟!
رونا: دی..دیگه تکرارش...نمی..نمی کنم...
بعد با مظلومیت به چشاش نگاه کردم.
آراد: اینبار می بخشم اما دفعه ی بعد مواظب حرفات و رفتارت باش ، باشه؟!
رونا: باشه.
دستم رو ول کرد بعد به سمت کمدش رفت و یه پیرهن مشکی پوشید.
روی مبل نشست و بهم گفت بشینم.
آراد: ببین خانم کوچولو من دوست ندارم کسی باهام دهن به دهن بشه پس از این به بعد سعی کن جلوی اون زبونت رو بگیری والا می برمش!
با تعجب بهش نگاه کردم یعنی الان داره تهدیدم میکنه؟! عجب آدمیه؟! اگه زورم بهش می رسید خفه ش می کردم.
آراد: و یه چیز دیگه همه ی مشخصات رو بهم بگو
رونا: یعنی چی؟!
آراد: یعنی قبل از اینکه اینجا بیای چیکار می کردی؟! کجا می رفتی؟! با کی می رفتی؟! منظورم همه اینا دیگه!
رونا: وا مگه ضروریه درمورد زندگی شخصیم به شما بگم؟!
آراد: آره خیلی هم ضروریه چون میخوام بدونم.
رونا: اونوقت چرا؟!
آراد: اینقدر سوال نپرس فقط جواب سوالامو بده ، باشه؟!
اگه جواب ندم سر به نیستم میکنه صد درصد!
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عاشقانه
۶.۲k
۲۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.