part 8
هانا: خب..........بنیامین رو ببوس
ا.ت: چی؟
هانا: همون که شنیدی
هانا ویو
افتاد به من و اون دختره ی نچسب
منم از موقعیت استفاده کردم و خواستم که رابطه اش رو با کسری خراب کنم
پس بهش گفتم بنیامین رو ببوسه
پایان هانا ویو
ا.ت : من همچین کاری نمیکنم
هانا : مجبوری
ا.ت: عوض کن
هانا : نه
ا.ت ویو
زیر چشمی کسری رو نگاه کردم از عصبانیت قرمز شده بود
هانا اومد سرم رو چرخوند به سمت بنیامین و داشت کاری میکرد ببوسمش که کسری سرم رو چرخوند سمت خودش و محکم شروع کرد بوسیدن من که بچه ها دست زدن
هانا هم مو های من رو گرفت کشید عقب
هانا: گمشو هرزه
ا.ت: خفه شو
هانا: قبل از این که تو بیای همه چی خوب بود پس گمشو برو به همون آشغال دونی که ازش اومدی
کسری: ببین شاید ایران جای خوبی نباشه ولی هرزه ای مثل تو که هر شب با یکی هست نمیتونه توهین کنه.
هانا:کسری تو که میدونی من از تو خوشم میاد چرا این طوری میگی ( با عشوه )
کسری: خفه شو
کسری ویو
داشتم با هانا بحث میکردم که ا.ت یه سیلی محکم بهش زد
زیر لب خندیدم که ا.ت دستم رو گرفت رفتیم تو کلاس
ا.ت:..............
ا.ت: چی؟
هانا: همون که شنیدی
هانا ویو
افتاد به من و اون دختره ی نچسب
منم از موقعیت استفاده کردم و خواستم که رابطه اش رو با کسری خراب کنم
پس بهش گفتم بنیامین رو ببوسه
پایان هانا ویو
ا.ت : من همچین کاری نمیکنم
هانا : مجبوری
ا.ت: عوض کن
هانا : نه
ا.ت ویو
زیر چشمی کسری رو نگاه کردم از عصبانیت قرمز شده بود
هانا اومد سرم رو چرخوند به سمت بنیامین و داشت کاری میکرد ببوسمش که کسری سرم رو چرخوند سمت خودش و محکم شروع کرد بوسیدن من که بچه ها دست زدن
هانا هم مو های من رو گرفت کشید عقب
هانا: گمشو هرزه
ا.ت: خفه شو
هانا: قبل از این که تو بیای همه چی خوب بود پس گمشو برو به همون آشغال دونی که ازش اومدی
کسری: ببین شاید ایران جای خوبی نباشه ولی هرزه ای مثل تو که هر شب با یکی هست نمیتونه توهین کنه.
هانا:کسری تو که میدونی من از تو خوشم میاد چرا این طوری میگی ( با عشوه )
کسری: خفه شو
کسری ویو
داشتم با هانا بحث میکردم که ا.ت یه سیلی محکم بهش زد
زیر لب خندیدم که ا.ت دستم رو گرفت رفتیم تو کلاس
ا.ت:..............
۲.۹k
۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.