لعنت به من
لعنت به من
لعنت
درست همان جای قصه خوابم برد
که مادربزرگ میگفت :
تو سوار بر یک اسب سفید
دیگر حتی
توی خواب هم ندیدم
داشتی می آمدی
یا می رفتی!
لعنت
درست همان جای قصه خوابم برد
که مادربزرگ میگفت :
تو سوار بر یک اسب سفید
دیگر حتی
توی خواب هم ندیدم
داشتی می آمدی
یا می رفتی!
۸۰۵
۲۲ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.