خشن ترین مافیا❥
خشن ترین مافیا❥
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟗 (𝐥𝐚𝐬𝐭)»
ا/ت : اره منم دوست دارم لعنتی..... هق... هققق... اما.... اما..... هق
تهیونگ : اما چی ا/ت بگو
ا/ت : تو بچمون و کشتی
تهیونگ : حرف ا/ت بار ها و بار ها تو ذهنم تکرار شد
تهیونگ : چی میگی ( با بغض)
ا/ت : اره اون موقع که مثل سگ داشتی باهام سکس میکردی تو ماشین بخاطر ایت که نرم.... هق... هققق من امده بودم بهت.... هق.. هق بگم که داری بابا میشی اما تو هققق
نتونستم ادامه حرفم و بزنم و افتادم رو زمین و گریه کردم
تهیونگ : ا/ت ا/ت من...من....نمیدونم تو رو خدا من و ببخش
رفتم ا/ت و از رو زمین بلند کردم و سرش و گذاشتم رو سینم
تهیونگ : قول میدم قول میدم که بهترین زندگی و برات بسازم ا/ت من و تو هنوز خیلی جوونیم خیلی وقت داریم میتونیم دوباره بچه دار شیم اون مروارید ها رو نریز
ا/ت : تهیونگ... هق.... هققق.....هققققق
ا/ت و براید استایل بغل کردم و گذاشتمش رو تخت
تهیونگ : ا/ت بیا گذشته و فراموش کنیم
ا/ت : باش... هق.. هققق
تهیونگ : من و میبخشی
ا/ت : ارع ولی باید برام شوکولات بگیری ها
تهیونگ : خدااا کویت باش میخرم
الان سه ما میگرده ا/ت باهام اشتی کرده منم بیشتر وقت زندگیم و با ا/تم با زندگیم میشینم
ا/ت : تهیونگ داری به چی فکر میکنی
تهیونگ : هیچی
ا/ت : تهیونگ برام ابنبات گرفتی
تهیونگ : اره بیا
ابنبات و گذاشتم تو دهنم و چرخوندمش نگاهم رفت رو تهیونگ که داشت نگاه دهنم میکرد
ا/ت : اهه ابن. ات میخوری
تهیونگ امد کنارم و شونه هام و گرفت
تهیونگ : ا/ت
ا/ت : جونم
تهیونگ : بیا بچمون و بسازیم
ا/ت : الان
تهیونگ : اوهوم
ا/ت اما...
تهیونگ دستش و گذاشت زیر باسنم و اون دستش و زیر سرم من و بلند کرد و برد تو اتاق و.........
~•پایان•~
خب دیگه هالا برو درساتو بخون😑😂
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟗 (𝐥𝐚𝐬𝐭)»
ا/ت : اره منم دوست دارم لعنتی..... هق... هققق... اما.... اما..... هق
تهیونگ : اما چی ا/ت بگو
ا/ت : تو بچمون و کشتی
تهیونگ : حرف ا/ت بار ها و بار ها تو ذهنم تکرار شد
تهیونگ : چی میگی ( با بغض)
ا/ت : اره اون موقع که مثل سگ داشتی باهام سکس میکردی تو ماشین بخاطر ایت که نرم.... هق... هققق من امده بودم بهت.... هق.. هق بگم که داری بابا میشی اما تو هققق
نتونستم ادامه حرفم و بزنم و افتادم رو زمین و گریه کردم
تهیونگ : ا/ت ا/ت من...من....نمیدونم تو رو خدا من و ببخش
رفتم ا/ت و از رو زمین بلند کردم و سرش و گذاشتم رو سینم
تهیونگ : قول میدم قول میدم که بهترین زندگی و برات بسازم ا/ت من و تو هنوز خیلی جوونیم خیلی وقت داریم میتونیم دوباره بچه دار شیم اون مروارید ها رو نریز
ا/ت : تهیونگ... هق.... هققق.....هققققق
ا/ت و براید استایل بغل کردم و گذاشتمش رو تخت
تهیونگ : ا/ت بیا گذشته و فراموش کنیم
ا/ت : باش... هق.. هققق
تهیونگ : من و میبخشی
ا/ت : ارع ولی باید برام شوکولات بگیری ها
تهیونگ : خدااا کویت باش میخرم
الان سه ما میگرده ا/ت باهام اشتی کرده منم بیشتر وقت زندگیم و با ا/تم با زندگیم میشینم
ا/ت : تهیونگ داری به چی فکر میکنی
تهیونگ : هیچی
ا/ت : تهیونگ برام ابنبات گرفتی
تهیونگ : اره بیا
ابنبات و گذاشتم تو دهنم و چرخوندمش نگاهم رفت رو تهیونگ که داشت نگاه دهنم میکرد
ا/ت : اهه ابن. ات میخوری
تهیونگ امد کنارم و شونه هام و گرفت
تهیونگ : ا/ت
ا/ت : جونم
تهیونگ : بیا بچمون و بسازیم
ا/ت : الان
تهیونگ : اوهوم
ا/ت اما...
تهیونگ دستش و گذاشت زیر باسنم و اون دستش و زیر سرم من و بلند کرد و برد تو اتاق و.........
~•پایان•~
خب دیگه هالا برو درساتو بخون😑😂
۱۴۴.۰k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.