•دلبر لجباز من • part ۳۶
+ببخشید
ا.ج :خب دیگه ساعت ۱۲شبه بریم توی اتاقمون اگر میخواین نخوابین نخوابین اما توی اتاق هاتون باشین
ا.ت ویو :
همه رفتن توی اتاقشون منم آبمو برداشتم با کوک رفتیم توی اتاقمون روی تخت نشستم اصلا حوصله عوض کردم لباسمو نداشتم غروب هم خیلی خوابیدم توی راه خوابم نمیومد دراز کشیدم روی تخت که کوک هم بغلم دراز کشید
_هنوز باورم نمیشه پیدات کردم
+منم باورم نمیشه برگشتم کره
+اما مگه اون قضیه ازدواج ...
_نه حل شد بابام و بابات و پدر بزرگ توی جنگی که توی سوئیس بود دشمنو شکست دادن و شدن بزرگ ترین مافیا ی کل جهان الان دیگه ما ازدواج کنیم نه کسی میتونه کاری کنه و نه شایعه ای پخش میشه
+هوم
_اوم خوشحال نشدی ؟
+چی؟معلومه که آره کی گفته خوشحال نشدم من کل زندگیم آرزو داشتم یه همچین روزیو ببینم
_پس چرا انقد تو فکر چیزی شده
+دارم به گذشتم فک میکنم از کجا به کجا رسیدیم چه روزای خوبی داشتیم باهم چقد رفتیم آمریکا بهمون خوش گذشت
_خب این که دیگه فک کردن نداره صد بارم بخوای بریم آمریکا میتونیم بریم فقط تو بگو
+هر صدبارشم میتونیم با بورام بریم ؟(نگاه غمگین )
_(نشست روی تخت )میدونم خیلی برات سخته که دوست دوران بچگیت رو از دست بدی اما باید باهاش کنار بیای به این فک کن که قرار چه آینده ی خوبی داشته باشیم هوم ؟مثلا قراره بچه بسازیم ...
+(بالشت پرت کرد رو صورتش )عههه
_(خنده )باشه باشه ببخشید
+ایش
_لباستو عوض کن بیا بخوابیم
+حوصله لباس عوض کردن ندارم
_هوم نمیشه که نگا شومینه روشنه هوای اتاقم گرمه خوبه سرد نیست با هودی بخوابی که خفه میشی تو انقد گرمایی هستی که با کراپ تاپ و شلوارک میخوابی تو پاییز
+ام خب الان نمیخوام سردمه
_هوم واقعا خب بورو لباس آستین بلند بپوش اما این لباستو عوض کن
+لباسام رو مگه آوردی
_آره
+میرم عوض کنم اما کرم نریزی
_اوکی (خنده )
ا.ج :خب دیگه ساعت ۱۲شبه بریم توی اتاقمون اگر میخواین نخوابین نخوابین اما توی اتاق هاتون باشین
ا.ت ویو :
همه رفتن توی اتاقشون منم آبمو برداشتم با کوک رفتیم توی اتاقمون روی تخت نشستم اصلا حوصله عوض کردم لباسمو نداشتم غروب هم خیلی خوابیدم توی راه خوابم نمیومد دراز کشیدم روی تخت که کوک هم بغلم دراز کشید
_هنوز باورم نمیشه پیدات کردم
+منم باورم نمیشه برگشتم کره
+اما مگه اون قضیه ازدواج ...
_نه حل شد بابام و بابات و پدر بزرگ توی جنگی که توی سوئیس بود دشمنو شکست دادن و شدن بزرگ ترین مافیا ی کل جهان الان دیگه ما ازدواج کنیم نه کسی میتونه کاری کنه و نه شایعه ای پخش میشه
+هوم
_اوم خوشحال نشدی ؟
+چی؟معلومه که آره کی گفته خوشحال نشدم من کل زندگیم آرزو داشتم یه همچین روزیو ببینم
_پس چرا انقد تو فکر چیزی شده
+دارم به گذشتم فک میکنم از کجا به کجا رسیدیم چه روزای خوبی داشتیم باهم چقد رفتیم آمریکا بهمون خوش گذشت
_خب این که دیگه فک کردن نداره صد بارم بخوای بریم آمریکا میتونیم بریم فقط تو بگو
+هر صدبارشم میتونیم با بورام بریم ؟(نگاه غمگین )
_(نشست روی تخت )میدونم خیلی برات سخته که دوست دوران بچگیت رو از دست بدی اما باید باهاش کنار بیای به این فک کن که قرار چه آینده ی خوبی داشته باشیم هوم ؟مثلا قراره بچه بسازیم ...
+(بالشت پرت کرد رو صورتش )عههه
_(خنده )باشه باشه ببخشید
+ایش
_لباستو عوض کن بیا بخوابیم
+حوصله لباس عوض کردن ندارم
_هوم نمیشه که نگا شومینه روشنه هوای اتاقم گرمه خوبه سرد نیست با هودی بخوابی که خفه میشی تو انقد گرمایی هستی که با کراپ تاپ و شلوارک میخوابی تو پاییز
+ام خب الان نمیخوام سردمه
_هوم واقعا خب بورو لباس آستین بلند بپوش اما این لباستو عوض کن
+لباسام رو مگه آوردی
_آره
+میرم عوض کنم اما کرم نریزی
_اوکی (خنده )
۶.۷k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.