عشق تو کتاب
پارت۱
ویو ات
دوباره دوباره دوباره کی تموم میشه ولم کنین فقط برای کار فقط بخاطر پول چقدر دیگه باید این عذاب وجدان این احساس خیانت تحمل کنم چقدر؟ برگه دستور اقای کیم برداشتم مثل همیشه باید میرفتم و اسلحه های قاچاقی که میومد و تحویل میگرفتم اخه یه دختر جون چجوری بره بین اون گرگایی که هر لحظه امکان داره یه بلایی سرم بیارن کیم ازت متنفرم همش تقصر توئه نه چرا اون تقصیر خودمه با خانواده ای که دارم همش تقصیر پدریه که بخاطر قدرت بیشتر داشتن تو سیاست کشور دخترشو قربانی میکنه تا دست به این کارای کثیف بزنه یک ماهی میشه که امدم تو این کار و با اینکه یک ماه میگذره ولی هنوز مثل روز اول استرس ترس عذاب وجدان ولم نمیکنه روبهرو اینه وایستادم لباس نه خیلی کوتاه که تا پایین زانوم بود همینم برای اون مکان زیادیه لباس مشکی موهام و روی شونه هام ریختم و به زدن یه رژ لب صورتی ملیح اکتفا کردم و کفشام پوشیدم و سوار ماشینی که مستر کیم فرستاده بودن شدم تا محل قرار سه ساعتی راه بود ایرپادام در اوردم و گذاشتم تو گوشم و اهنگ ملایمی پلی کردم و سرمو تکیه دادم به شیشه ماشین و چشمام بستم یکم گذشت که از سرزمین دردام خارج شدم و به سرزمین رویام وارد شدم که چندوقتی هست اونجاهم برام بدتر از سرزمین دردام شده صحنه دختری که از مدرسه اومد خونه دنبال مادرش میگشت میخواست کارنامه و معدلی که به خاطر مادرش تلاش کرد تا بیست بشه و نفر اول کلاس بشه ولی چی دید؟ وی دید که داغون شد؟مادری که خونی افتاده بود تو اشپزخونه؟یا پدری که چاقو خونی دستش بود؟ کیفشو که روی زمین انداخت و بالای سر جنازه مادری که میخواست خوشحالش کنه نشست و جیغ میکشید و مادرش صدا میزد و صدای پدری که میخندید بیایین درستش کنیم پدر؟نه اون پدرش نبود پدرش چندسالی میشه که ولش کرده بود و رفته بود زیر خاک و تنهاش گذاشته بود اون چیزی جز ناپدری عوضی نبود ناپدریش اومد سمتش و با ضربه ای که به شکمش زد از خواب بیدار شدم و قطره اشکی که از چشمام اومد و پاک کردم نیم ساعت دیگه مونده بود ایرپادارو در اوردم و موهام مرتب کردم بعد نیم ساعت رسیدیم و پیاده شدم از نگاهاشون متنفر بودم بدون معطلی رفتم و بعد از دادن پول کامیون راه افتاد رفتم بشینم تو ماشین که توسط دست یکی متوقف شدم نگاه کردم فروشنده بود با خنده و نگاه چندش اوری نگام میکرد و با لحن مسخره ای لب زد:کجا باشیم در خدمتتون
ممنون باید برم
دستمو از دستش کشیدم بیرون خواستم بشینم که دوباره بازوم گرفت
۰نه دیگه وقت هست برای رفتن
اومدم حرف بزنم که دستمو کشید جیغ زدم ولی کسی نبود که به دادم برسه مقاومت کردم ولی فایده ای نداشت بردم تو اتاق انقدر ترسیده بودم که هر لحظه ممکن بود بیهوش بشم
کدوم یکی از عکسا؟
ویو ات
دوباره دوباره دوباره کی تموم میشه ولم کنین فقط برای کار فقط بخاطر پول چقدر دیگه باید این عذاب وجدان این احساس خیانت تحمل کنم چقدر؟ برگه دستور اقای کیم برداشتم مثل همیشه باید میرفتم و اسلحه های قاچاقی که میومد و تحویل میگرفتم اخه یه دختر جون چجوری بره بین اون گرگایی که هر لحظه امکان داره یه بلایی سرم بیارن کیم ازت متنفرم همش تقصر توئه نه چرا اون تقصیر خودمه با خانواده ای که دارم همش تقصیر پدریه که بخاطر قدرت بیشتر داشتن تو سیاست کشور دخترشو قربانی میکنه تا دست به این کارای کثیف بزنه یک ماهی میشه که امدم تو این کار و با اینکه یک ماه میگذره ولی هنوز مثل روز اول استرس ترس عذاب وجدان ولم نمیکنه روبهرو اینه وایستادم لباس نه خیلی کوتاه که تا پایین زانوم بود همینم برای اون مکان زیادیه لباس مشکی موهام و روی شونه هام ریختم و به زدن یه رژ لب صورتی ملیح اکتفا کردم و کفشام پوشیدم و سوار ماشینی که مستر کیم فرستاده بودن شدم تا محل قرار سه ساعتی راه بود ایرپادام در اوردم و گذاشتم تو گوشم و اهنگ ملایمی پلی کردم و سرمو تکیه دادم به شیشه ماشین و چشمام بستم یکم گذشت که از سرزمین دردام خارج شدم و به سرزمین رویام وارد شدم که چندوقتی هست اونجاهم برام بدتر از سرزمین دردام شده صحنه دختری که از مدرسه اومد خونه دنبال مادرش میگشت میخواست کارنامه و معدلی که به خاطر مادرش تلاش کرد تا بیست بشه و نفر اول کلاس بشه ولی چی دید؟ وی دید که داغون شد؟مادری که خونی افتاده بود تو اشپزخونه؟یا پدری که چاقو خونی دستش بود؟ کیفشو که روی زمین انداخت و بالای سر جنازه مادری که میخواست خوشحالش کنه نشست و جیغ میکشید و مادرش صدا میزد و صدای پدری که میخندید بیایین درستش کنیم پدر؟نه اون پدرش نبود پدرش چندسالی میشه که ولش کرده بود و رفته بود زیر خاک و تنهاش گذاشته بود اون چیزی جز ناپدری عوضی نبود ناپدریش اومد سمتش و با ضربه ای که به شکمش زد از خواب بیدار شدم و قطره اشکی که از چشمام اومد و پاک کردم نیم ساعت دیگه مونده بود ایرپادارو در اوردم و موهام مرتب کردم بعد نیم ساعت رسیدیم و پیاده شدم از نگاهاشون متنفر بودم بدون معطلی رفتم و بعد از دادن پول کامیون راه افتاد رفتم بشینم تو ماشین که توسط دست یکی متوقف شدم نگاه کردم فروشنده بود با خنده و نگاه چندش اوری نگام میکرد و با لحن مسخره ای لب زد:کجا باشیم در خدمتتون
ممنون باید برم
دستمو از دستش کشیدم بیرون خواستم بشینم که دوباره بازوم گرفت
۰نه دیگه وقت هست برای رفتن
اومدم حرف بزنم که دستمو کشید جیغ زدم ولی کسی نبود که به دادم برسه مقاومت کردم ولی فایده ای نداشت بردم تو اتاق انقدر ترسیده بودم که هر لحظه ممکن بود بیهوش بشم
کدوم یکی از عکسا؟
۱.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.