《 اولین دیدار برای چندمین بار 》پارت 16
ویو ات :
منو جونگ کوک رفتیم کافه . یک یک ساعتی اونجا بودیم تا گوشیم زنگ خورد .
مینا : هاااای کجایین ؟
ات : های با جونگ کوک اومدیم کافه
مینا : میاین یا ما بیایم ؟
ات : میایم
مینا : اوکی بااای
ات : بایی
تلفونی قطع کردم .
ات : پاشو بریم بقیه توی هتل منتظرن
کوک : بریم .
وقتی رسیدیم هتل با بقیه سلام احوالپرسی کردیم . لیا و مینا یکخورده دلشون درد میکرد ولی نمیخواستن به ردشون بیارن تا بقیه بفهمن 🤭
سوار ماشینا شدیم و رفتیم یکی از جنگل های ججو . یک جای تاریک پیدا کردیم و همونجا فرش پهن کردیم ( ایرانی شد 😂) وقتی نشستیم
لیا : شما دوتا چیشده که باهم رفته بودین کافه ؟
ات : اومدیم دیدیم شماها هنوز نیومدین بیرون رفتیم کافه
همه سکوت کردن . مینا سریع گفت
مینا : خب در میزدین ( تند )
ات : نمیخواستیم مزاحم کارتون بشیم ....
تا فلیکس خواست چیزی بگه گفتم
ات : منظورم مزاحم خوابتونه ( لبخند دراز )
همه : آها
کوک : توی راه چند تا اتاق بودن که صدا های خوبی ازشون نمیومد
تهیونگ : چه صدا هایی ؟( متعجب )
ات : داشتن س*کس میکردن . مثکه خیلیم درد داشته ( خنده )
بقیه خنده عصبی کردن .
یکم قهوه خوردیم ، حرف زدیم ، بازی کردیم که نوبت رسید به جرعت و حقیقت .
برای این بازی دستگاهی داشتیم که اگر دروغ بگیم بهمون شوک وارد کنه .
یک بطری رو گذاشتیم وسط و چرخوندیم . فلیکس باید از مینا میپرسید .
مینا : جرعت
فلیکس : پس .... اممممم .... تهیونگ رو ببوس ... به مدت ۲ مین
مینا نگاهی به تهیونگ انداخت . آروم لباش رو روی لبای تهیونگ گذاشت . بعد ۲ مین جدا شدن .
فلیکس : فکر نمیکردم این کارو کنی ( متعجب )
بعدش نوبت لیا و جونگ کوک رسید .
کوک : حقیقت
اینو گفت و دستش رو گذاشت روی اون دستگاه
لیا : توی این جمع با کسی سک*س داشتی ؟
بقیه فکر میکردند قطعا میگه نه ولی
کوک : آره ( خونسرد )
بله دستگاه گفت درسته
لیا : با کی ( تند )
کوک : سوالتو پرسیدی بعدی
بطری رو چرخوندن . به من و تهیونگ افتاد .
ات : جرعت
تهیونگ : جونگ کوک رو به مدت ۲ مین ببوس ؟
از این حرفش جا خوردم . ولی اگه نمیکردم تنبیه میشدم ....
منو جونگ کوک رفتیم کافه . یک یک ساعتی اونجا بودیم تا گوشیم زنگ خورد .
مینا : هاااای کجایین ؟
ات : های با جونگ کوک اومدیم کافه
مینا : میاین یا ما بیایم ؟
ات : میایم
مینا : اوکی بااای
ات : بایی
تلفونی قطع کردم .
ات : پاشو بریم بقیه توی هتل منتظرن
کوک : بریم .
وقتی رسیدیم هتل با بقیه سلام احوالپرسی کردیم . لیا و مینا یکخورده دلشون درد میکرد ولی نمیخواستن به ردشون بیارن تا بقیه بفهمن 🤭
سوار ماشینا شدیم و رفتیم یکی از جنگل های ججو . یک جای تاریک پیدا کردیم و همونجا فرش پهن کردیم ( ایرانی شد 😂) وقتی نشستیم
لیا : شما دوتا چیشده که باهم رفته بودین کافه ؟
ات : اومدیم دیدیم شماها هنوز نیومدین بیرون رفتیم کافه
همه سکوت کردن . مینا سریع گفت
مینا : خب در میزدین ( تند )
ات : نمیخواستیم مزاحم کارتون بشیم ....
تا فلیکس خواست چیزی بگه گفتم
ات : منظورم مزاحم خوابتونه ( لبخند دراز )
همه : آها
کوک : توی راه چند تا اتاق بودن که صدا های خوبی ازشون نمیومد
تهیونگ : چه صدا هایی ؟( متعجب )
ات : داشتن س*کس میکردن . مثکه خیلیم درد داشته ( خنده )
بقیه خنده عصبی کردن .
یکم قهوه خوردیم ، حرف زدیم ، بازی کردیم که نوبت رسید به جرعت و حقیقت .
برای این بازی دستگاهی داشتیم که اگر دروغ بگیم بهمون شوک وارد کنه .
یک بطری رو گذاشتیم وسط و چرخوندیم . فلیکس باید از مینا میپرسید .
مینا : جرعت
فلیکس : پس .... اممممم .... تهیونگ رو ببوس ... به مدت ۲ مین
مینا نگاهی به تهیونگ انداخت . آروم لباش رو روی لبای تهیونگ گذاشت . بعد ۲ مین جدا شدن .
فلیکس : فکر نمیکردم این کارو کنی ( متعجب )
بعدش نوبت لیا و جونگ کوک رسید .
کوک : حقیقت
اینو گفت و دستش رو گذاشت روی اون دستگاه
لیا : توی این جمع با کسی سک*س داشتی ؟
بقیه فکر میکردند قطعا میگه نه ولی
کوک : آره ( خونسرد )
بله دستگاه گفت درسته
لیا : با کی ( تند )
کوک : سوالتو پرسیدی بعدی
بطری رو چرخوندن . به من و تهیونگ افتاد .
ات : جرعت
تهیونگ : جونگ کوک رو به مدت ۲ مین ببوس ؟
از این حرفش جا خوردم . ولی اگه نمیکردم تنبیه میشدم ....
۱۲.۵k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.