ستاره ی قرمز من پارت ۴
ستاره ی قرمز من پارت ۴
۳ ماه بعد
از دید میکو
الان قوی ترم تقریبا می تونم قدرتمم کنترل کنم ( منظورش نقطه ی ضعفشه )
الان دارم میرم سمت مافیا ی بندر
رسیدن دم در مافیا
نگهبان : اجازهی ورود ندارید
میکو : من برای عضویت اومدم
نگهبان گوشیشو درآورد و به یکی زنگ زد ( به موری )
نگهبان : سلام قربان ........ بله یکی که میخواد عضو بشه .......... چشم
و قطع کرد
نگهبان یه دستمال گذاشت روی دهنم و سیاهی
وقتی بیدار شدم یه جای دیگه ای بودم مثل یه دفتر ۲ نفر اونجا بودن
مرد اول( موری ) : بابت رفتار بدی که باهاتون شد معذرت میخوام خبر نداشتم کسی که میخواد عضو بشه یه خانومه
میکو : نه ا....اشکالی نداره
به اون یکی نگاه کردم
میکو : چییییی تو همونیییی
چویا : ها چی میگی
میکو : سه ماه پیش یادته کمکم کردی
چویا : چی تو همونی
مرد اول : شوما همو میشناسین
چویا : آره راستش دیدمش
مرد اول : چویا میخوام با ...
میکو : میکو هستم
مرد اول : فامیلی نداری
میکو : نه من از وقتی به دنیا اومدم نه خوانواده ای داشتم نه دیدم و توی پرورشگاه بودم
مرد اول : آها ببخشید ناراحت شدی من اوگای موری رئیس مافیای بندرم خب چویا سان میخوام با میکو مبارزه کنی و ببینی قدرتش چقدره
چویا : چشم
میکو : پس اسمتون چویاس
چویا : بله من چویا ناکاهارا یکی از رئیس های اجرایی مافیای بندر
میکو : خوشبختم
و شروع به مبارزه کیرم و اول از هر کاری تبدیل به آب شدم و رفتم داخل زمین چویا نقشمو خوند و رفت روی هوا
میکو : پس جاذبه قدرت توعه
تیکه ای از بدنم رو برگردونم و بقیه ی بدنم که آب شده بود ره پرت کردم سمت چویا ولی چویا اونو با جاذبه دفع کرد
خلاصه مبارزه کردیم و مساوی بودیم تا اینکه نه دوباره نه ( میکو همون مریضی ای رو داره که توی ماه یخی بود ) افتادم روی زمین و شروع به سرفه کردن دستمو جلوی دهنم گذاشتم و وقتی دتسمو نگاه کردم دوباره پر از خون بود چرا الان
چویا : چی شد چرا اینطوری شدی
کنار دهنمو پاک کردم
میکو : من یه مریضی دارم که هر وقت بیشتر از ۲ ساعت یکسره فعالیت کنم اینطور میشم اگه در طول این دو ساعت ۱۵ دقیقه استراحت کنم اینطور نمیشه خیلی مضاهمه
۳ ماه بعد
از دید میکو
الان قوی ترم تقریبا می تونم قدرتمم کنترل کنم ( منظورش نقطه ی ضعفشه )
الان دارم میرم سمت مافیا ی بندر
رسیدن دم در مافیا
نگهبان : اجازهی ورود ندارید
میکو : من برای عضویت اومدم
نگهبان گوشیشو درآورد و به یکی زنگ زد ( به موری )
نگهبان : سلام قربان ........ بله یکی که میخواد عضو بشه .......... چشم
و قطع کرد
نگهبان یه دستمال گذاشت روی دهنم و سیاهی
وقتی بیدار شدم یه جای دیگه ای بودم مثل یه دفتر ۲ نفر اونجا بودن
مرد اول( موری ) : بابت رفتار بدی که باهاتون شد معذرت میخوام خبر نداشتم کسی که میخواد عضو بشه یه خانومه
میکو : نه ا....اشکالی نداره
به اون یکی نگاه کردم
میکو : چییییی تو همونیییی
چویا : ها چی میگی
میکو : سه ماه پیش یادته کمکم کردی
چویا : چی تو همونی
مرد اول : شوما همو میشناسین
چویا : آره راستش دیدمش
مرد اول : چویا میخوام با ...
میکو : میکو هستم
مرد اول : فامیلی نداری
میکو : نه من از وقتی به دنیا اومدم نه خوانواده ای داشتم نه دیدم و توی پرورشگاه بودم
مرد اول : آها ببخشید ناراحت شدی من اوگای موری رئیس مافیای بندرم خب چویا سان میخوام با میکو مبارزه کنی و ببینی قدرتش چقدره
چویا : چشم
میکو : پس اسمتون چویاس
چویا : بله من چویا ناکاهارا یکی از رئیس های اجرایی مافیای بندر
میکو : خوشبختم
و شروع به مبارزه کیرم و اول از هر کاری تبدیل به آب شدم و رفتم داخل زمین چویا نقشمو خوند و رفت روی هوا
میکو : پس جاذبه قدرت توعه
تیکه ای از بدنم رو برگردونم و بقیه ی بدنم که آب شده بود ره پرت کردم سمت چویا ولی چویا اونو با جاذبه دفع کرد
خلاصه مبارزه کردیم و مساوی بودیم تا اینکه نه دوباره نه ( میکو همون مریضی ای رو داره که توی ماه یخی بود ) افتادم روی زمین و شروع به سرفه کردن دستمو جلوی دهنم گذاشتم و وقتی دتسمو نگاه کردم دوباره پر از خون بود چرا الان
چویا : چی شد چرا اینطوری شدی
کنار دهنمو پاک کردم
میکو : من یه مریضی دارم که هر وقت بیشتر از ۲ ساعت یکسره فعالیت کنم اینطور میشم اگه در طول این دو ساعت ۱۵ دقیقه استراحت کنم اینطور نمیشه خیلی مضاهمه
۶.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.