پارت17. .
ا.ت : تو از کجا پیدا شدی!! ایششش
عقب عقب برگشتم و فرار کردم به بیرون از اون کوچه رسیدم ولی هنوز دنبالم بودن
رفتم و جلوی یه مردی که هیکلی بود و حتما از پسشون میومد با التماس دستمو گرفتم
ا.ت: ا....آقا میشه کمکم کنید؟ یه ....دسته....... پسر دنبالم راه افتادن....( نفس نفس زدن)
که بهم رسیدن
پسره رو به من کرد و گفت:
+: اوووو عزیزم وایسا دیگه نباید اینجوری بدویی ممکنه به بچمون آسیب برسه
ودف!! چه بچه ای چه کشکی:||||
و به رو به مرده معذرت میخوامی گفت و دستشو به من اشاره کرد و حالتی دور سرش چرخوند که انگار میگفت که من دیوانم
بی.شع.ورای .ع.وض.ی
مرده بهم نگاه کرد و سر تاسف تکون داد
حرصم گرفت و شروع به حرف زدن کردم و دست از سر سکوت برداشتم
ا.ت: خب مردک ع.ضی نمی خوای کمک کنی برو گمشوووووووو
به طور کامل جیغ زدم که مرده بد نگام کرد
به سمت اون پسرا برگشتم و با تهدید گفتم:
ا.ت: دست از سرم بردارید ولم کنید برم بم.یرم خودم کم بد.بختی ندارم که شما هم دنبالم راه افتادید دوستم هم معلوم نیست چی شده باید پیداش کنممم
پسره بلند خندید که با تعجب به حرکتش زُل زدم
پسر: همون دوستی. رو میگی که تورو از عمد گزاشت اونجا تا گم بشی و خودش فرار کرد
ا.ت: چی میگیییی جیسون همچین غلطی نمیکنه!!
پسر: هر خ.ری که هست یا جیسون بالاخره دوستت نیست و ازت متنفره
من هیچ وقت حرف کسی و باور نمیکردم تا با چشم خودم ببینم ولی یه حسی از ته دلم میگفت راست میگه
جیسون چند وقته که مشکوک میزد و همیشه ازم عصبانی بود
انگار دیگه توان راه رفتن نداشتم
پس به خاطر همون میگن حتی به دوست صمیمیت اعتماد نکن
اون با اینکه میدونست ممکنه توی اون دَرَندَشتی که تنهام گزاشت ممکنه گرگ های گرسنه ای باشن که بخوان منو تیکه پاره کنن ولی اون حتی به چپشم نگرفت و منو اونجا گزاشت و رفت فقط به خاطر تنفرش؟!!
............
دوستان عزیز با آهنگ متن هارو نوشتم نمیدونم چی نوشتم🗿🚬
دِه لایک کن برادر من با وجود امتحانم نشستم اینو مینویسمم😔🚬
پارت بعد برای فرداستتت🤝
عقب عقب برگشتم و فرار کردم به بیرون از اون کوچه رسیدم ولی هنوز دنبالم بودن
رفتم و جلوی یه مردی که هیکلی بود و حتما از پسشون میومد با التماس دستمو گرفتم
ا.ت: ا....آقا میشه کمکم کنید؟ یه ....دسته....... پسر دنبالم راه افتادن....( نفس نفس زدن)
که بهم رسیدن
پسره رو به من کرد و گفت:
+: اوووو عزیزم وایسا دیگه نباید اینجوری بدویی ممکنه به بچمون آسیب برسه
ودف!! چه بچه ای چه کشکی:||||
و به رو به مرده معذرت میخوامی گفت و دستشو به من اشاره کرد و حالتی دور سرش چرخوند که انگار میگفت که من دیوانم
بی.شع.ورای .ع.وض.ی
مرده بهم نگاه کرد و سر تاسف تکون داد
حرصم گرفت و شروع به حرف زدن کردم و دست از سر سکوت برداشتم
ا.ت: خب مردک ع.ضی نمی خوای کمک کنی برو گمشوووووووو
به طور کامل جیغ زدم که مرده بد نگام کرد
به سمت اون پسرا برگشتم و با تهدید گفتم:
ا.ت: دست از سرم بردارید ولم کنید برم بم.یرم خودم کم بد.بختی ندارم که شما هم دنبالم راه افتادید دوستم هم معلوم نیست چی شده باید پیداش کنممم
پسره بلند خندید که با تعجب به حرکتش زُل زدم
پسر: همون دوستی. رو میگی که تورو از عمد گزاشت اونجا تا گم بشی و خودش فرار کرد
ا.ت: چی میگیییی جیسون همچین غلطی نمیکنه!!
پسر: هر خ.ری که هست یا جیسون بالاخره دوستت نیست و ازت متنفره
من هیچ وقت حرف کسی و باور نمیکردم تا با چشم خودم ببینم ولی یه حسی از ته دلم میگفت راست میگه
جیسون چند وقته که مشکوک میزد و همیشه ازم عصبانی بود
انگار دیگه توان راه رفتن نداشتم
پس به خاطر همون میگن حتی به دوست صمیمیت اعتماد نکن
اون با اینکه میدونست ممکنه توی اون دَرَندَشتی که تنهام گزاشت ممکنه گرگ های گرسنه ای باشن که بخوان منو تیکه پاره کنن ولی اون حتی به چپشم نگرفت و منو اونجا گزاشت و رفت فقط به خاطر تنفرش؟!!
............
دوستان عزیز با آهنگ متن هارو نوشتم نمیدونم چی نوشتم🗿🚬
دِه لایک کن برادر من با وجود امتحانم نشستم اینو مینویسمم😔🚬
پارت بعد برای فرداستتت🤝
۷.۴k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.