آب نبات شیرین روزای تلخ
آب نبات شیرین روزای تلخ
منم که روی صندلی با خودم حرف میزدم
سونگمین:اه پسر گند زدی
ویو ا_ت سر صبح
از خواب نازم پاشدم
رفتم پایین (و کار های مربوط انجام دادم)
رفتم توی اتاقی که سونگمینو اونجا بود درو باز کردم رفتم تو و درو بستم
دیدم سرش پایینه انگار خوابیده
ا_ت: (نیشخند) هی تو بیدار شو سونگمین خان کلی باهات کار دارم
دیدم چشماشو کم کم باز کرد چشپا شو ریز کرد چون آفتاب افتاد
ا_ت: هی بیدار شدی چه عجب
رفتم یه چاقو ور داشتم و به تخته پشت سر سونگمین زدم که از ترس خشکش زده بود پوسته شو نگاه کرد وقتی برگشت منو جلوی صورتش دید جا خورد
سونگمین:هی زیاد نزدیک نیا
ا_ت:کی میخواد به تو نزدیک بشه
آها!فکر کردی خبر ن اینکه اون شب به جای فلیکس تو میخواستیمنو بگیری یا اینکه فکر کردی نمیدونم خدمت کارم مادر فلیکسه
سونگمین:هه اون میز زن کفتار بهت گفته
ا_ت:اول اینکه از اول توضیع بده چرا اونو کشتی دومن درست حرف بزن بی شعور خان(چش قره)
سونگمین:چرا باید به یه بچه سوسول بگم(نیشخند)
ا_ت:هه دلت میخواد بازم درد بکشی هوم
سونگمین:حق نداری بهم دست بزنی
ا_ت:از کجا معلم دستات بستس
چاقو رو فرو کردم جایی که دیشب با تیر بر خورد کرده بود ۵ بار کامل توی اون جای تیر چاقو رو چرخوندم تا که خون خیلی زیادی از دست داد
سونگمین:آه چی کار میکنی؟
ا_ت: دارم لذت میبرن
بعد از اون چاقو رو در آوردم رفتم طرف میز انگشتمو روی چاقو کشیدم و روی زبونم کذا شدم و مزه خوبشو چشیدم
ا_ت: اوم چه خوشمزه😍
سونگمین:ایشش
ات:فکر کنم باید یاچیزی اعتراف کنم
سونگمین:چیو(با تعجب)
ا_ت: خوب من خون اشامم
سونگمین:چی؟چرت نگو
منم که روی صندلی با خودم حرف میزدم
سونگمین:اه پسر گند زدی
ویو ا_ت سر صبح
از خواب نازم پاشدم
رفتم پایین (و کار های مربوط انجام دادم)
رفتم توی اتاقی که سونگمینو اونجا بود درو باز کردم رفتم تو و درو بستم
دیدم سرش پایینه انگار خوابیده
ا_ت: (نیشخند) هی تو بیدار شو سونگمین خان کلی باهات کار دارم
دیدم چشماشو کم کم باز کرد چشپا شو ریز کرد چون آفتاب افتاد
ا_ت: هی بیدار شدی چه عجب
رفتم یه چاقو ور داشتم و به تخته پشت سر سونگمین زدم که از ترس خشکش زده بود پوسته شو نگاه کرد وقتی برگشت منو جلوی صورتش دید جا خورد
سونگمین:هی زیاد نزدیک نیا
ا_ت:کی میخواد به تو نزدیک بشه
آها!فکر کردی خبر ن اینکه اون شب به جای فلیکس تو میخواستیمنو بگیری یا اینکه فکر کردی نمیدونم خدمت کارم مادر فلیکسه
سونگمین:هه اون میز زن کفتار بهت گفته
ا_ت:اول اینکه از اول توضیع بده چرا اونو کشتی دومن درست حرف بزن بی شعور خان(چش قره)
سونگمین:چرا باید به یه بچه سوسول بگم(نیشخند)
ا_ت:هه دلت میخواد بازم درد بکشی هوم
سونگمین:حق نداری بهم دست بزنی
ا_ت:از کجا معلم دستات بستس
چاقو رو فرو کردم جایی که دیشب با تیر بر خورد کرده بود ۵ بار کامل توی اون جای تیر چاقو رو چرخوندم تا که خون خیلی زیادی از دست داد
سونگمین:آه چی کار میکنی؟
ا_ت: دارم لذت میبرن
بعد از اون چاقو رو در آوردم رفتم طرف میز انگشتمو روی چاقو کشیدم و روی زبونم کذا شدم و مزه خوبشو چشیدم
ا_ت: اوم چه خوشمزه😍
سونگمین:ایشش
ات:فکر کنم باید یاچیزی اعتراف کنم
سونگمین:چیو(با تعجب)
ا_ت: خوب من خون اشامم
سونگمین:چی؟چرت نگو
۳.۷k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.