از این داستانای تک پارتی ترسناک دوست دارین اگه میخاین تو کامنتا بگین☆
+بلخره کابوسای شبانم بعد از ۳ سال داره تموم میشه فردا میرم با اینکه تنهایی ومستقل زندگی کردن خیلی سخته ولی من میرم از این کشور لعنتی میرم .
راستش عذاب وجدان دارم که به خانوادم نگفتم که اون مرد عوضی به من تجاوز کرده ولی فردا قراره برم دیگه اهمیتی نداره .
خوابیدم وصبح بیدار شدم وسایلامو برداشتم وخداحافظی کردم وبعد رفتم.
تو هوا پیما که بودم احساس عجیب و خوبی داشتم و از اونجایی که شبش درست نخوابیده بودم یه چرتی زدم وقت ناهار بیدار شدم موقعی که داشتن غذامو میوردن دیدم یه نامه بقله غذامه مهمان دار صدا زدم وگفتم این نامه چیه گفت این از طرف صندلی ۸۴ من صندلی ۷۹ بودم سریع پشتمو نگاه کردم وای نه همون مرد عوضی
ترس تمام وجودمو فرا گرفته بود وقتی به اون لبخند ترسناکی که رو صورتش بود نگاه میکنم کل بدنم میلرزه آب دهنمو قورت دادم و نامرو باز کردم توش نوشته بود:
(کجا با این عجله؟
ماهنوز کلی باهم کار دارین(=
راستش عذاب وجدان دارم که به خانوادم نگفتم که اون مرد عوضی به من تجاوز کرده ولی فردا قراره برم دیگه اهمیتی نداره .
خوابیدم وصبح بیدار شدم وسایلامو برداشتم وخداحافظی کردم وبعد رفتم.
تو هوا پیما که بودم احساس عجیب و خوبی داشتم و از اونجایی که شبش درست نخوابیده بودم یه چرتی زدم وقت ناهار بیدار شدم موقعی که داشتن غذامو میوردن دیدم یه نامه بقله غذامه مهمان دار صدا زدم وگفتم این نامه چیه گفت این از طرف صندلی ۸۴ من صندلی ۷۹ بودم سریع پشتمو نگاه کردم وای نه همون مرد عوضی
ترس تمام وجودمو فرا گرفته بود وقتی به اون لبخند ترسناکی که رو صورتش بود نگاه میکنم کل بدنم میلرزه آب دهنمو قورت دادم و نامرو باز کردم توش نوشته بود:
(کجا با این عجله؟
ماهنوز کلی باهم کار دارین(=
۴.۳k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.