میان کوچه ها رفتی، به هر بیگانه شک کردم
میان کوچه ها رفتی، به هر بیگانه شک کردم
به رفت و امد مشکوک صاحب خانه شک کردم
چرا پس دیر کرده ؟ هان ؟ چرا آخر نمی اید ؟
تو رفتی تا که برگردی ، چه بی صبرانه شک کردم
درون باغ وقتی که به ان پروانه خندیدی
نمی دانم چه شد حتی به ان پروانه شک کردم
تو در اغوش من بودی ، صدایی ناگهان امد
به رخت اویز و دیوار و چراغ خانه شک کردم
هم اینکه رو بروی اینه رفتی و برگشتی
به سنجاق و تل و موگیر و عطر و شانه شک کردم
تو هر جایی که خندیدی به هرکس یا که هر چیزی
من مجنون زنجیری، من دیوانه شک کردم
به رفت و امد مشکوک صاحب خانه شک کردم
چرا پس دیر کرده ؟ هان ؟ چرا آخر نمی اید ؟
تو رفتی تا که برگردی ، چه بی صبرانه شک کردم
درون باغ وقتی که به ان پروانه خندیدی
نمی دانم چه شد حتی به ان پروانه شک کردم
تو در اغوش من بودی ، صدایی ناگهان امد
به رخت اویز و دیوار و چراغ خانه شک کردم
هم اینکه رو بروی اینه رفتی و برگشتی
به سنجاق و تل و موگیر و عطر و شانه شک کردم
تو هر جایی که خندیدی به هرکس یا که هر چیزی
من مجنون زنجیری، من دیوانه شک کردم
۷۳۲
۰۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.