part:19
part:19
_همه جارو دنبالش گشته بودم ولی اسری ازش نبود
خیلی پشیمون بودم
(۴ ماه بعد)
و.یو ات
وقتی اومدم نیوزیلند رفتم پیش دوستم
سونگ هو(دوست ا.ت که خیلی بهم نزدیکن)
اون بهم ی خونه داد و منو تو شرکتش استخدام کرد
الان ۴ ماه گذشته که از ته دورم دلم براش تنگ شده یونا بهم گفت
که خیلی سراغمو میگیرع
ومیگه اگ خبری ازم شد بهش بگه
ولی نمیخام ببینمش چون حتی نذاشت براش توضیح بدم همینطوری کتم زد تازه اگه بچشو میکشت چی (دست میکشه رو شکمش)
مگه نه مامانی بهتر بابات یکم ادب شه
(بالگد میزنه به شکم ات)
+عووهه مامانی باهام موافقه!
داشتم همین طوری حرف میزدم که گوشیم زنگ خوردسونگ هو بود
((مکالمه ات))
ات:الو
سونگ هو:الو سلام خبی ا.ت
ات:سلام خبم چی شدع
سونگ هو:ات یچیزی بگم قبول میکنی
ات:معلومه بگو بینم
سونگ هو:خب امشب ی مهمونی خیلی بزرگ داریم و همه مایه دارا میان میخام امشب به عنوان دوست دخترم بیای مهمونی میتونییی لوودفنن!!
(امشب چه شبی بشه ته هم قرارع بیاد)
ات:اممم..خوب...باشه فقط امشبا
سونگ هو:باشه کوچولو(خنده)
ات:کثافت۲۴سالمههه هااا(خنده)
سونگ هو:خب باشه😂 من برم دیگ توعم اماده باش میام دنبالت..
ات:باشه ...خدافظ
سونگ هو:خدافظ
+وایی نمیدونم دارم کار درستی میکنم یانه رو تخت دراز کشیدم که خوابم برد
بیدار که شدم دیدم ساعت ۶
رفتم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم
اومدم بیرون موهاموشونه زدم باز گذاشتم
ی ارایش لایت کردم
رفتم سمت کمدم وی لباس خشگل باز انتخاب کردمو پوشیدم
ساعت دیگ داشت ۸میشد که سونگ هو زنگ زد
سونگ هو:الو ات بیاپایین جلو درم
ات:اومدم
رفتم بیرون وسوار ماشین شدم سونگ هو همینجوری بهم خیرع شده بود
+هی سونگ هو کجایی
سونگ هو:وای..ات..خیلی خشگل شدی دختر باید امشب دوچشمی حواسم بهت باشه کسی ندزدتت(خنده)
+بی مزه بریم(خنده)
سونگ هو:بریم
راه افتادیم بعد ۳۰ مین رسیدیم ی عمارت خیلی بزرگ و قشنگ بود
+واو واقعا که جای مایه داراس
سونگ هو:ارع..بریم تو
+بریم
_همه جارو دنبالش گشته بودم ولی اسری ازش نبود
خیلی پشیمون بودم
(۴ ماه بعد)
و.یو ات
وقتی اومدم نیوزیلند رفتم پیش دوستم
سونگ هو(دوست ا.ت که خیلی بهم نزدیکن)
اون بهم ی خونه داد و منو تو شرکتش استخدام کرد
الان ۴ ماه گذشته که از ته دورم دلم براش تنگ شده یونا بهم گفت
که خیلی سراغمو میگیرع
ومیگه اگ خبری ازم شد بهش بگه
ولی نمیخام ببینمش چون حتی نذاشت براش توضیح بدم همینطوری کتم زد تازه اگه بچشو میکشت چی (دست میکشه رو شکمش)
مگه نه مامانی بهتر بابات یکم ادب شه
(بالگد میزنه به شکم ات)
+عووهه مامانی باهام موافقه!
داشتم همین طوری حرف میزدم که گوشیم زنگ خوردسونگ هو بود
((مکالمه ات))
ات:الو
سونگ هو:الو سلام خبی ا.ت
ات:سلام خبم چی شدع
سونگ هو:ات یچیزی بگم قبول میکنی
ات:معلومه بگو بینم
سونگ هو:خب امشب ی مهمونی خیلی بزرگ داریم و همه مایه دارا میان میخام امشب به عنوان دوست دخترم بیای مهمونی میتونییی لوودفنن!!
(امشب چه شبی بشه ته هم قرارع بیاد)
ات:اممم..خوب...باشه فقط امشبا
سونگ هو:باشه کوچولو(خنده)
ات:کثافت۲۴سالمههه هااا(خنده)
سونگ هو:خب باشه😂 من برم دیگ توعم اماده باش میام دنبالت..
ات:باشه ...خدافظ
سونگ هو:خدافظ
+وایی نمیدونم دارم کار درستی میکنم یانه رو تخت دراز کشیدم که خوابم برد
بیدار که شدم دیدم ساعت ۶
رفتم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم
اومدم بیرون موهاموشونه زدم باز گذاشتم
ی ارایش لایت کردم
رفتم سمت کمدم وی لباس خشگل باز انتخاب کردمو پوشیدم
ساعت دیگ داشت ۸میشد که سونگ هو زنگ زد
سونگ هو:الو ات بیاپایین جلو درم
ات:اومدم
رفتم بیرون وسوار ماشین شدم سونگ هو همینجوری بهم خیرع شده بود
+هی سونگ هو کجایی
سونگ هو:وای..ات..خیلی خشگل شدی دختر باید امشب دوچشمی حواسم بهت باشه کسی ندزدتت(خنده)
+بی مزه بریم(خنده)
سونگ هو:بریم
راه افتادیم بعد ۳۰ مین رسیدیم ی عمارت خیلی بزرگ و قشنگ بود
+واو واقعا که جای مایه داراس
سونگ هو:ارع..بریم تو
+بریم
۴.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.