طلسم شده او ‹ پارت ۶ ›
طلسم شده او ‹ پارت ۶ ›
ویو ته
بعد از اینکه ا.ت همه چیزو بهم گفت داشتم سمت رستوران میرفتم ، میخواستم اون مردو بکشم اما چرا ؟ نکنه عاشقش شدم ؟
ته : هوی جانگ عوضی -داد میزنه-
ا.ج : چیه تو کی هستی ؟
ته : من کیم تهیونگم باید خوب منو بشناسی نه ؟
ا.ج : ک-کیم ت-تهیونگ ؟
ته : اره ، چیشد ترسیدی ؟
ا.ج : چ-چی میخوای ؟
ته : از ا.ت معذرت خواهی کن
ا.ج : نمیکنم نباید اون حرفارو میزد
ته : اون انقدر عین تو بیشرف نیست زودباش ازش معذرت خواهی کن
ا.ج : نمیکنم
ته : نمیکنی نه ؟
ا.ج : نه
ته : باشه ، خودت خواستی
ویو ته
از اون رستوران کوفتی اومدم بیرون و رفتم تو ماشین پیش ا.ت
ا.ت : چیشد چیکار کردی -نگران شده-
ته : هیچی ی صحبت عادی داشتیم ، راستی خونه تو کجاست ؟ برسونمت
ا.ت : نه ممنون من خودم میرم
ته : نمیزارم بری ا.ت الانم دیگه هوا تاریک شده خطرناکه تنها بری
ا.ت : امممم باشه -ادرسو بهش میگه-
ویو ادمین
تو راه هیچ حرفی رد و بدل نشد که ا.ت رسید به خونه و از ته خداحافظی کرد و پیاده شد
ویو ا.ت
رسیدم به خونه درو باز کردم رفتم داخل به مادر و پدرم سلام کردم و رفتم داخل اتاقم داشتم ، لباسامو عوض میکردم که برام ی پیام اومد.
پیام : سلام ا.ت من تهیونگم ، میخواستم ببینم میتونیم ساعت ۸:۳۰ دقیقه باهم قرار بزاریم ؟
ا.ت : بله بله حتما
ته : باشه پس خودم میام دنبالت ، ادرس خونتو یاد گرفتم نیازی نیست بهم بگی
ا.ت : ممنونممم
ویو ا.ت
ساعت ۷:۴۵ دقیقه بود و من باید خیلی سریع اماده میشدم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم و موهامو یکم حالت دادم و لباسامو پوشیدم -اسلاید دوم- و ی تینت قرمز زدم
ویو ته
رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتم لباسامو پوشیدم -اسلاید سوم-
و رفتم سوار ماشین شدم که برم خونه ا.ت
بعد از ۲۰ مین بالاخره رسیدم به خونه ا.ت و بهش پیام دادم
ته : من پایین منتظرتم
ا.ت : باشه الان میام
ویو ا.ت
رفتم پایین و به مامان و بابام گفتم که با یکی از دوستام قرار دارم و سریع از خونه اومدم بیرون و رفتم سوار ماشین ته شدم.
ا.ت : ببخشید اگه دیر اومدم
ته : نه مشکلی نیست من تازه رسیده بودم
شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم 🗿
یکم حمایت کنین خووو 🗿
#فیک
ویو ته
بعد از اینکه ا.ت همه چیزو بهم گفت داشتم سمت رستوران میرفتم ، میخواستم اون مردو بکشم اما چرا ؟ نکنه عاشقش شدم ؟
ته : هوی جانگ عوضی -داد میزنه-
ا.ج : چیه تو کی هستی ؟
ته : من کیم تهیونگم باید خوب منو بشناسی نه ؟
ا.ج : ک-کیم ت-تهیونگ ؟
ته : اره ، چیشد ترسیدی ؟
ا.ج : چ-چی میخوای ؟
ته : از ا.ت معذرت خواهی کن
ا.ج : نمیکنم نباید اون حرفارو میزد
ته : اون انقدر عین تو بیشرف نیست زودباش ازش معذرت خواهی کن
ا.ج : نمیکنم
ته : نمیکنی نه ؟
ا.ج : نه
ته : باشه ، خودت خواستی
ویو ته
از اون رستوران کوفتی اومدم بیرون و رفتم تو ماشین پیش ا.ت
ا.ت : چیشد چیکار کردی -نگران شده-
ته : هیچی ی صحبت عادی داشتیم ، راستی خونه تو کجاست ؟ برسونمت
ا.ت : نه ممنون من خودم میرم
ته : نمیزارم بری ا.ت الانم دیگه هوا تاریک شده خطرناکه تنها بری
ا.ت : امممم باشه -ادرسو بهش میگه-
ویو ادمین
تو راه هیچ حرفی رد و بدل نشد که ا.ت رسید به خونه و از ته خداحافظی کرد و پیاده شد
ویو ا.ت
رسیدم به خونه درو باز کردم رفتم داخل به مادر و پدرم سلام کردم و رفتم داخل اتاقم داشتم ، لباسامو عوض میکردم که برام ی پیام اومد.
پیام : سلام ا.ت من تهیونگم ، میخواستم ببینم میتونیم ساعت ۸:۳۰ دقیقه باهم قرار بزاریم ؟
ا.ت : بله بله حتما
ته : باشه پس خودم میام دنبالت ، ادرس خونتو یاد گرفتم نیازی نیست بهم بگی
ا.ت : ممنونممم
ویو ا.ت
ساعت ۷:۴۵ دقیقه بود و من باید خیلی سریع اماده میشدم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم و موهامو یکم حالت دادم و لباسامو پوشیدم -اسلاید دوم- و ی تینت قرمز زدم
ویو ته
رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتم لباسامو پوشیدم -اسلاید سوم-
و رفتم سوار ماشین شدم که برم خونه ا.ت
بعد از ۲۰ مین بالاخره رسیدم به خونه ا.ت و بهش پیام دادم
ته : من پایین منتظرتم
ا.ت : باشه الان میام
ویو ا.ت
رفتم پایین و به مامان و بابام گفتم که با یکی از دوستام قرار دارم و سریع از خونه اومدم بیرون و رفتم سوار ماشین ته شدم.
ا.ت : ببخشید اگه دیر اومدم
ته : نه مشکلی نیست من تازه رسیده بودم
شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم 🗿
یکم حمایت کنین خووو 🗿
#فیک
۱.۷k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.