𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆²⁶
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆²⁶
chapter②
به سمت عمارت رانندگی کردم
ات: راستی بگم من که خری نیستم چشمم به علف و سبزه باشه پس فکر نکن برای اون ازت این رو میخوام*جدی*
کوک: همون خری که بالا بردی رو پایین بیار ⇦ (معنی: رفتارت رو اصلاح کن)
ات: منظور جنابعالی؟
کوک: یعنی چی میگی با پسرا بگردم...وا*کیوت*
ات: میخواستم ببینم چی میگی تو هم زیادی باور میکنی
چیزی نگفتم...
(فلش بک رسیدن به عمارت)
سریع پیاده شد و گوشیشو روشن کرد به وای فای وصل شد و به هانا پیام داد
ات: من با هانا میرم*بلند*
کوک: باشه
ماشین رو قفل کردم و به سمت دفتر کار خودم رفتم عمارت MR رفتم...
ویو ات
هانا هم مثل من الان ۱۸ سالشه سلیقه خوبی هم داره...
[پیام ها]
ات: آنا بیا خونمون منتظرتم
هانا: باشه الان میرسم تو تاکسی بگیر
ات: اوکی
یه اسنپ گرفتم و تا هانا بیاد توی اسمم نشستم حدود ۳ دقیقه بعد هانا اومد
هانا: میشه به سالن آرایشگاه یونسه و برید*رو به راننده، مودبانه)
---: حتما
(فلش بک رسیدن به آرایشگاه)
پیاده شدیم و بعد از اوکی کردن پول راننده که به حساب هانا بود از پلههای آرایشگاه بالا رفتیم هانا قرار بود دکلره کنه و من رنگ...
اول رنگ مو انتخاب کردیم خودم که از قبل بلوند رنگ رو انتخاب کرده بودم و همون کارم کردیم موهام رو نمیخواستم رنگ کنم فقط تیکهای از موهام...
(یک ربع بعد)
پشماام! چقدر بهم میاد البته من از آدمای خود پسند نیستم
هانا هم کم کم دکلرش تموم شده بود صورتحساب رو پر کردیم و به آرایشگاه دادیم و بعد پیاده به خونه رفتیم....
chapter②
به سمت عمارت رانندگی کردم
ات: راستی بگم من که خری نیستم چشمم به علف و سبزه باشه پس فکر نکن برای اون ازت این رو میخوام*جدی*
کوک: همون خری که بالا بردی رو پایین بیار ⇦ (معنی: رفتارت رو اصلاح کن)
ات: منظور جنابعالی؟
کوک: یعنی چی میگی با پسرا بگردم...وا*کیوت*
ات: میخواستم ببینم چی میگی تو هم زیادی باور میکنی
چیزی نگفتم...
(فلش بک رسیدن به عمارت)
سریع پیاده شد و گوشیشو روشن کرد به وای فای وصل شد و به هانا پیام داد
ات: من با هانا میرم*بلند*
کوک: باشه
ماشین رو قفل کردم و به سمت دفتر کار خودم رفتم عمارت MR رفتم...
ویو ات
هانا هم مثل من الان ۱۸ سالشه سلیقه خوبی هم داره...
[پیام ها]
ات: آنا بیا خونمون منتظرتم
هانا: باشه الان میرسم تو تاکسی بگیر
ات: اوکی
یه اسنپ گرفتم و تا هانا بیاد توی اسمم نشستم حدود ۳ دقیقه بعد هانا اومد
هانا: میشه به سالن آرایشگاه یونسه و برید*رو به راننده، مودبانه)
---: حتما
(فلش بک رسیدن به آرایشگاه)
پیاده شدیم و بعد از اوکی کردن پول راننده که به حساب هانا بود از پلههای آرایشگاه بالا رفتیم هانا قرار بود دکلره کنه و من رنگ...
اول رنگ مو انتخاب کردیم خودم که از قبل بلوند رنگ رو انتخاب کرده بودم و همون کارم کردیم موهام رو نمیخواستم رنگ کنم فقط تیکهای از موهام...
(یک ربع بعد)
پشماام! چقدر بهم میاد البته من از آدمای خود پسند نیستم
هانا هم کم کم دکلرش تموم شده بود صورتحساب رو پر کردیم و به آرایشگاه دادیم و بعد پیاده به خونه رفتیم....
۱۸.۶k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.