بچه ها نمیدونم چطور دارم براتون تعریف میکنم
بچه ها نمیدونم چطور دارم براتون تعریف میکنم
ما اومدیم بریم خونه خالم
تو راه تصادف کردیم در پشتی قلپید تو هم
منم سرم خورد تو سر داداشم و تو شیشه، ماشین
خیلی حالم بد شد
یه لحظه داشتیم از میدان رد میشدیم سرم رو برگردوندم دیدم پرایده از رو دسانداز پرید اومدم بگم بابا اومد تو شکم ماشینمون
دو تا پیچ خوردیم دوز خودمون
سر داداشم خورد تو سر من سر منم خورد تو شیشه، وقتی چشام رو باز کردم اصلا امیدی نداشتم که ماشینمون چپ نکرده باشه
پرایده سرعتش خیلی زیاد بود
خیلی
بعد پیاده شده بود به ما میگفت چخبره سرعت
زنیکه دختر شهید بود هی به پلیسه میگفت من دختر شهیدم من دختر شهیدم
رییس پلیس راه دوست صمیمی بابامه زنگ زدیم براش توضیح دادیم گفت اونا مقصرن
خیلی تصادف بدی بود الان ممکنه شما باور نکنید ولی واقعا این اتفاق افتاد من از وقتی چشام رو تو ماشین باز کردم داشتم گریه میکردم تا اخرین لحظه گه نفس کم اوردم
ما اومدیم بریم خونه خالم
تو راه تصادف کردیم در پشتی قلپید تو هم
منم سرم خورد تو سر داداشم و تو شیشه، ماشین
خیلی حالم بد شد
یه لحظه داشتیم از میدان رد میشدیم سرم رو برگردوندم دیدم پرایده از رو دسانداز پرید اومدم بگم بابا اومد تو شکم ماشینمون
دو تا پیچ خوردیم دوز خودمون
سر داداشم خورد تو سر من سر منم خورد تو شیشه، وقتی چشام رو باز کردم اصلا امیدی نداشتم که ماشینمون چپ نکرده باشه
پرایده سرعتش خیلی زیاد بود
خیلی
بعد پیاده شده بود به ما میگفت چخبره سرعت
زنیکه دختر شهید بود هی به پلیسه میگفت من دختر شهیدم من دختر شهیدم
رییس پلیس راه دوست صمیمی بابامه زنگ زدیم براش توضیح دادیم گفت اونا مقصرن
خیلی تصادف بدی بود الان ممکنه شما باور نکنید ولی واقعا این اتفاق افتاد من از وقتی چشام رو تو ماشین باز کردم داشتم گریه میکردم تا اخرین لحظه گه نفس کم اوردم
۲۸۹
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.