پارت 12
اریکا: رفتیم داخل چه خونه ای بود عین قصر بود تا خونه یهو دیدم جونگ کوک هم اومد خیلی جذاب شده بود لعنتی
(اریکا چی میگی این یارو عوضیه)
جونگ کوک: به به بالاخره اومدین اوه اوه چه جیگرایی شدین
اریکا: ما نیومدیم اینا رو بشنویم
تهیونگ: اها میگید بریم سر کار خودمون
اریکا: نه.... نه... من اینم نگفتم
ببینم مثلا ما مهمونیم نمیخواین چیزی بدین بخوریم؟ ـ
جونگ کوک: او پس میخوای چیزی بخوری
خب بگو مشروب از چه نوعی میخوری ودکا؟
اریکا: نههههههه ما مشروب نمیخوریم
اگه میشه فقط یه اب
تهیونگ: هه چقدر پاستوریزه
جیهیو: به ما میگی پاستوریزه؟ اصلا نه چیزی میخوایم نه چیزی میدیم اریکا بلند شو بریم اشتباه کردیم اومدیم
اریکا: اره. تازه اونم با این لباسا
جونگ کوک: جرئت دارید پاتونو از این خونه بیرون بزارید
اریکا: چر.. ا... نباید... ج. ر.. ئ. ت.. داشته باشیم
جونگ کوک: ها؟ فکر کنم کاری که ظهر کردمو یادت رفته
جیهیو: 😱
جیهیو یهو رنگش پرید و عقب عقب رفت
اریکا: به جیهیو نشانه دادم یعنی بازیو شروع کنیم
جیهیو هم با دستش گفت اوکی 👍
.......................................................
اریکا: ببینم شما دوتا ما رو دوست دارید؟
جونگ کوک: چی عشق اونم با شما دو دختر؟ ما با دخترای بچ لاس نمیزنیم
جیهیو: چی بچ؟
اریکا: ولی الان که دارید میزنید
جونگ کوک: انقدر رو مخ من نرو بیا برو اتاق
اریکا: چرا جواب سوال ما رو نمیدید؟ ها؟ دوسمون دارید؟
تهیونگ: جونگ کوک یا من اینجا دخلشو میارم یا خودت یکاری کن
جونگ کوک: الان وقتی بردمش تو اتاق میفهمه چه زری زدع😏
اریکاو جیهیو: اگه تونستید بهتون مدال میدیم😂
جونگ کوک: البته اگر زیر ما زنده موندید
اریکا و جیهیو: هرکاری میخواید بکنید 😏
یهو با قیافه ی ترسناک داشتن میمودن سمتمون
منو جیهیو هم میرفتیم عقب
یهو جیهیو زد بسرش و چاقویی که رو میز بود و برداشت و گرفت سمتشون
جیهیو: اگر یه قدم دیگه بیاید سمتمون بهتون قول میدم با همین چاقو تیکه تیکتون کنم
تهیونگ: اوخی دختر مظلوم یهو شد شیر 😂
مثلا میخوای با اون چاقو چیکار کنی اصلا بلدی باهاش کار کنی
یهو من و جیهیو هر چی چاقو بود و به سمتونشون به صورت حرفه ای پرت کردیم
اریکا: اینم رسمش
جونگ کوک و تهیونگ: واووو 🤤😏
جونگ کو ک: الان بیشتر میخوامت
اریکا: ولی من تو رو نمیخـام میفهمی؟(باداد)
جونگ کوک: چرااااا (با داد) من هم قیافشو دارم هم هیکلشو پس چرا نمیخوای با من باشی؟
اریکا: یه نگاه به اخلاقت بنداز
جیهیو: اههههه با داد) بسه دیگه
لطفا بزارید ما بریم 😭😭
یهو تهیونگ دست جیهیو رو کشید و برد تو اتاق
فقط منو جونگ کوک موندیم بهم یه نگاه انداخت احساس کردم باطنش خیلی خوبه ولی یجوری نشون میده انگار خیلی وحشیو عصبیه ولی چرا؟
از طرف جیهو: تهیونگ ببین تورو خدا با من کاری نکن به جز این هرکاری بگید برات میکنم
تهیونگ: من به جز اینم چیز دیگه ای ازت نمیخوام
یهو دست جیهیو و رو گرفت و پرتش کرد رو تخت و اومد رو جیهیو بدناشون قشنگ چسپیده بودن بهم
جیهیو یهو داد زد گفت کمک و گریه میکرد تهیونگ دستاشو گرفت بالا و میخـاست بره سمت گردن جیهیو که جیهیوگفت لطفا بعد اینکه با من اینکارو کردی منو بکش ازت خواهش میکنم و دیگه گریه نکرد تهیونگ هنگ کرده بود
تو ذهنش (یعنی انقدر ازم بدش میاد حتی نمیخواد بوش کنم؟ اخه چراااا)
تهیونگ: چرا انقدر ازم بدت میاد ها؟ چراااا(با داد)
جیهیو: چطور باید بهت علاقه داشته باشم تو میخوای بهم تجاوز کنی میفهمی؟(با داد)
تهیونگ: فقط ازت یه خواهش دارم لطفا بزار بوت کنم
جیهیو: یعنی چی
تهیونگ: اگه بزاری چیزی که گفتم و انجام بدم دیگه باهات کاری ندارم
جیهیو: خی.. ل. ه خب.... باشه
یهو تهیونگ همونطور که رثش بود دستای جیهیو رو ول کرد بدون مکث رفت سمت گردن جیهیو و قشنگ بوش کرد و دم گوش جیهیو گفت که عاشقش شده مثل دیوونه ها
(اریکا چی میگی این یارو عوضیه)
جونگ کوک: به به بالاخره اومدین اوه اوه چه جیگرایی شدین
اریکا: ما نیومدیم اینا رو بشنویم
تهیونگ: اها میگید بریم سر کار خودمون
اریکا: نه.... نه... من اینم نگفتم
ببینم مثلا ما مهمونیم نمیخواین چیزی بدین بخوریم؟ ـ
جونگ کوک: او پس میخوای چیزی بخوری
خب بگو مشروب از چه نوعی میخوری ودکا؟
اریکا: نههههههه ما مشروب نمیخوریم
اگه میشه فقط یه اب
تهیونگ: هه چقدر پاستوریزه
جیهیو: به ما میگی پاستوریزه؟ اصلا نه چیزی میخوایم نه چیزی میدیم اریکا بلند شو بریم اشتباه کردیم اومدیم
اریکا: اره. تازه اونم با این لباسا
جونگ کوک: جرئت دارید پاتونو از این خونه بیرون بزارید
اریکا: چر.. ا... نباید... ج. ر.. ئ. ت.. داشته باشیم
جونگ کوک: ها؟ فکر کنم کاری که ظهر کردمو یادت رفته
جیهیو: 😱
جیهیو یهو رنگش پرید و عقب عقب رفت
اریکا: به جیهیو نشانه دادم یعنی بازیو شروع کنیم
جیهیو هم با دستش گفت اوکی 👍
.......................................................
اریکا: ببینم شما دوتا ما رو دوست دارید؟
جونگ کوک: چی عشق اونم با شما دو دختر؟ ما با دخترای بچ لاس نمیزنیم
جیهیو: چی بچ؟
اریکا: ولی الان که دارید میزنید
جونگ کوک: انقدر رو مخ من نرو بیا برو اتاق
اریکا: چرا جواب سوال ما رو نمیدید؟ ها؟ دوسمون دارید؟
تهیونگ: جونگ کوک یا من اینجا دخلشو میارم یا خودت یکاری کن
جونگ کوک: الان وقتی بردمش تو اتاق میفهمه چه زری زدع😏
اریکاو جیهیو: اگه تونستید بهتون مدال میدیم😂
جونگ کوک: البته اگر زیر ما زنده موندید
اریکا و جیهیو: هرکاری میخواید بکنید 😏
یهو با قیافه ی ترسناک داشتن میمودن سمتمون
منو جیهیو هم میرفتیم عقب
یهو جیهیو زد بسرش و چاقویی که رو میز بود و برداشت و گرفت سمتشون
جیهیو: اگر یه قدم دیگه بیاید سمتمون بهتون قول میدم با همین چاقو تیکه تیکتون کنم
تهیونگ: اوخی دختر مظلوم یهو شد شیر 😂
مثلا میخوای با اون چاقو چیکار کنی اصلا بلدی باهاش کار کنی
یهو من و جیهیو هر چی چاقو بود و به سمتونشون به صورت حرفه ای پرت کردیم
اریکا: اینم رسمش
جونگ کوک و تهیونگ: واووو 🤤😏
جونگ کو ک: الان بیشتر میخوامت
اریکا: ولی من تو رو نمیخـام میفهمی؟(باداد)
جونگ کوک: چرااااا (با داد) من هم قیافشو دارم هم هیکلشو پس چرا نمیخوای با من باشی؟
اریکا: یه نگاه به اخلاقت بنداز
جیهیو: اههههه با داد) بسه دیگه
لطفا بزارید ما بریم 😭😭
یهو تهیونگ دست جیهیو رو کشید و برد تو اتاق
فقط منو جونگ کوک موندیم بهم یه نگاه انداخت احساس کردم باطنش خیلی خوبه ولی یجوری نشون میده انگار خیلی وحشیو عصبیه ولی چرا؟
از طرف جیهو: تهیونگ ببین تورو خدا با من کاری نکن به جز این هرکاری بگید برات میکنم
تهیونگ: من به جز اینم چیز دیگه ای ازت نمیخوام
یهو دست جیهیو و رو گرفت و پرتش کرد رو تخت و اومد رو جیهیو بدناشون قشنگ چسپیده بودن بهم
جیهیو یهو داد زد گفت کمک و گریه میکرد تهیونگ دستاشو گرفت بالا و میخـاست بره سمت گردن جیهیو که جیهیوگفت لطفا بعد اینکه با من اینکارو کردی منو بکش ازت خواهش میکنم و دیگه گریه نکرد تهیونگ هنگ کرده بود
تو ذهنش (یعنی انقدر ازم بدش میاد حتی نمیخواد بوش کنم؟ اخه چراااا)
تهیونگ: چرا انقدر ازم بدت میاد ها؟ چراااا(با داد)
جیهیو: چطور باید بهت علاقه داشته باشم تو میخوای بهم تجاوز کنی میفهمی؟(با داد)
تهیونگ: فقط ازت یه خواهش دارم لطفا بزار بوت کنم
جیهیو: یعنی چی
تهیونگ: اگه بزاری چیزی که گفتم و انجام بدم دیگه باهات کاری ندارم
جیهیو: خی.. ل. ه خب.... باشه
یهو تهیونگ همونطور که رثش بود دستای جیهیو رو ول کرد بدون مکث رفت سمت گردن جیهیو و قشنگ بوش کرد و دم گوش جیهیو گفت که عاشقش شده مثل دیوونه ها
۴۷.۹k
۱۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.