part : 3
ویو تهیونگ
£ ... راستی نامزد شما ... بیماری قلبی داره ... زوری این بیماری نادره و خیلی خطر ناکه .... اسم این بیماری پلاسم ( اسم بیماری ساخت ادمینه .. نزنید گوگل نمیاره 😐 ) هست و هر کسی نمی تونه ایشونو از این بیماری نجات بده ...
_ ا.الان چ.چی م.میشع ؟
£ به احتمال ۷۵ درسد مرگ ایشون هست
با این حرفایی که دکتر می زد دستو پاهام یخ کرده بود و نفهمیدم چی شد و سیاهی ...
( پرش زمانی به ۴۵ مین بعد )
ویو تهیونگ
باسر درد چشامو باز کردم دیدم به دستم سرم بستن ... وقتی حرفای دکتر یادم اومد بغص بدی گلومو چنگ زد و اسکی به پهنای صورتم ریختم .. باورم نمی شه که ممکنه کسی که بهم زندگی بخشیده بخواد ولم کنه تا دوباره زندگیم تاریک شه ... مدل آشناییمونک یادم اومد
فلش بک
از دید ادمین
تهیونگ می تواست از طبقه ی ۴۵ کاخ حِرا خودشو پرت کنه که یه دختره خوشگل میاد و می گه
_ هی .. آقا .. می خواستم بگم .. فردامون درپیشه .. و .. و من مطمئنم با اومدن فردا حالمونم خوب می شع بتور کنید ...
این داستان آشناییشون بود و تا به اگروز باخم نامزد کرده بودند
پایان فلش بک
ادامه ی ویو تهیونگ
من چقدر احمق بودم هق ( بلا به دور پسرم 😐🤍 )
من چطور نفهمیدم این دختره ی احمق یه چیزی هق هست ( گریه ... گریه و بازم گریه )
داشتم همونطوری که ادمینتون گفت گریه می کردم که.......................
آخ ببینید چه ادمین مهربونی دارید که براتون با وجود خستگیش این پارتم آپ کرد 🥺
£ ... راستی نامزد شما ... بیماری قلبی داره ... زوری این بیماری نادره و خیلی خطر ناکه .... اسم این بیماری پلاسم ( اسم بیماری ساخت ادمینه .. نزنید گوگل نمیاره 😐 ) هست و هر کسی نمی تونه ایشونو از این بیماری نجات بده ...
_ ا.الان چ.چی م.میشع ؟
£ به احتمال ۷۵ درسد مرگ ایشون هست
با این حرفایی که دکتر می زد دستو پاهام یخ کرده بود و نفهمیدم چی شد و سیاهی ...
( پرش زمانی به ۴۵ مین بعد )
ویو تهیونگ
باسر درد چشامو باز کردم دیدم به دستم سرم بستن ... وقتی حرفای دکتر یادم اومد بغص بدی گلومو چنگ زد و اسکی به پهنای صورتم ریختم .. باورم نمی شه که ممکنه کسی که بهم زندگی بخشیده بخواد ولم کنه تا دوباره زندگیم تاریک شه ... مدل آشناییمونک یادم اومد
فلش بک
از دید ادمین
تهیونگ می تواست از طبقه ی ۴۵ کاخ حِرا خودشو پرت کنه که یه دختره خوشگل میاد و می گه
_ هی .. آقا .. می خواستم بگم .. فردامون درپیشه .. و .. و من مطمئنم با اومدن فردا حالمونم خوب می شع بتور کنید ...
این داستان آشناییشون بود و تا به اگروز باخم نامزد کرده بودند
پایان فلش بک
ادامه ی ویو تهیونگ
من چقدر احمق بودم هق ( بلا به دور پسرم 😐🤍 )
من چطور نفهمیدم این دختره ی احمق یه چیزی هق هست ( گریه ... گریه و بازم گریه )
داشتم همونطوری که ادمینتون گفت گریه می کردم که.......................
آخ ببینید چه ادمین مهربونی دارید که براتون با وجود خستگیش این پارتم آپ کرد 🥺
۵.۸k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.