وقتی عاشق مدیرت میشی *۴۱*
فردا صبح
کوک ویو
از خواب بیدار شدم ...دیدم یون جی نیست ...رفتم پایین دیدم نیست ..نگران شدم و بهش زنگ زدم .....جواب نداد ...دیدم که یه کاغذ روی کابینت آشپزخونس ....برداشتم و خوندم ....
نامه:
(سلام کوک ....میدونم وقتی داری این نامه رو میخونی ...دیدی من نیستم ...رفتم چون دیگه نمیخواستم ببینم که داری همش آسیب میبینی ..فقط چند رو نیستم ....خودمم طاقت نداشتم که هم خودم و خودت هی داریم اذیت میشیم ...رفتم تا راحت باشی ... چند روز به فکرم نباش ....تا زندگی راحتی داشته باشی ....منو ببخش
یون جی♡)
کوک:چی ...امکان نداره
کوک سریع یه لباس پوشید و رفت سمت خونه یون جی ....رفت زنگو زد ...وایساد ولی کسی نیومد
کوک دوباره سوار ماشین شد ...نمیدونست کجا بره ....زد زیر گریه
کوک:خدااا(گریه و داد شدید)
یون جی ویو
من نمیتونستم اذیت شدن کوک رو ببینم ....باید چند روز بخیال بشه ....اومدم خونه بورام اینا
بورام:پس اینجوری شد
یون جی:آره خب ...وای من هنوز دوسش دارم .....من الان یه جورایی ترکش نکردم .....فقط ...یه چند روز نیستم ....میخوام چند روز راحت باشه چون هردومون همیشه با اتفاقای دور و ورمون اذیت میشدیم(ناراحت)
بورام:هوففف(ناراحت)
بورام:وایسا برات قهوه بیارم
یون جی:ممنونم
کوک ویو
خدایا چیکار کنم .....چجوری یون جی رو پیدا کنم .... دوباره بهش زنگ میزنم
بوق بوق بوق
کوک:یون جی جواب بده(گریه)
یون جی یو
یون جی:کوک داره زنگ میزنه .... اگر جوابشو بدم دوباره یاد غصه های میوفتم ....
کوک:تورو خدا جواب بده(گریه)
یون جی:ای بابا .... الو سلام چیه
کوک:یون جی کجا رفتی(صدای گرفته)
یون جی:اومدم جایی که هم من راحت باشم هم تو
کوک:من راحت نیستم بدون تو نمیتونم
یون جی:چند روز ... فقط چند رو منو فراموش کن
کوک:چند روز .... منظورت اینه که چند رو عذاب بکشم
یون جی:هر موقع پیش همیم .... غصه هامون شروع میشه ...... بزار اعصابمون چند روز راحت باشه ..... اگه منو دوست داری .... بزار یکی دوروز اعصابم راحت باشه .... والا به خدا به جای اینکه بهم حرف های خوب بزنی ....خبرای بد میدی .... اعصابم نمیکشه(بغض)
کوک:میترسم ....
یون جی:ترس نداره .... یعنی نمیخوای اعصابم راحت باشه
کوک:من اینو نمیگم .... میگم که برگرد .... خواهشا
یون جی:من ترکت نکردم ..... یعنی نمیتونم چند روز راحت باشم
کوک:ا ..... اگه میخوای راحت باشی ..... باشه چند روز راحت باش .... ولی اینو بدون بدون تو نمیتونم
یون جی:بهت میگم برمیگردم ....فقط چند روز اعصابم راحت باشه(بغض)
کوک:ب .... باش ..... ولی برگرد ..... دلمو نشکون
یون جی:فعلا
کوک:ف ..... فعلا
نویسنده ویو
یون جی ۲ روز خونه ی بورام اینا میمونه و بعد دوباره میره پیش کوک ....اون فقط چند روز میخواد اعصابش راحت باشه ..... منم بودم پدرم در میومد انقدر بدبختی
۱ روز بعد
کوک ویو
دیروز یون جی رفت و الان من خونه تنهام و خب احساس میکنم وقتی ناراحتی یون جی رو نمیبینم حالم بهتره .....
کوک:برم بیرون به سرم باد بخوره
کوک رفت سوار ماشین شد .... رفتش به یه پارک ....نشسته بود و داشت شیر موز میخورد که یه خانوم جوون اومد جلوش وایساد
کوک:ببخشید شما
خانوم:منو یادت نمیاد ..... منو که خیلی دوست داشتی ....
فلش بک قدیم بچگی کوک
کوک:الان میگیرم آجی
کیونگ:توپو بگیر .... آفرین
فلش بک به حال
کوک:ت .... تو
خانم:آره .... من خواهرتم
کپی ممنوع❌
شرط ۴۰ لایک و ۳۵ کامنت
کوک ویو
از خواب بیدار شدم ...دیدم یون جی نیست ...رفتم پایین دیدم نیست ..نگران شدم و بهش زنگ زدم .....جواب نداد ...دیدم که یه کاغذ روی کابینت آشپزخونس ....برداشتم و خوندم ....
نامه:
(سلام کوک ....میدونم وقتی داری این نامه رو میخونی ...دیدی من نیستم ...رفتم چون دیگه نمیخواستم ببینم که داری همش آسیب میبینی ..فقط چند رو نیستم ....خودمم طاقت نداشتم که هم خودم و خودت هی داریم اذیت میشیم ...رفتم تا راحت باشی ... چند روز به فکرم نباش ....تا زندگی راحتی داشته باشی ....منو ببخش
یون جی♡)
کوک:چی ...امکان نداره
کوک سریع یه لباس پوشید و رفت سمت خونه یون جی ....رفت زنگو زد ...وایساد ولی کسی نیومد
کوک دوباره سوار ماشین شد ...نمیدونست کجا بره ....زد زیر گریه
کوک:خدااا(گریه و داد شدید)
یون جی ویو
من نمیتونستم اذیت شدن کوک رو ببینم ....باید چند روز بخیال بشه ....اومدم خونه بورام اینا
بورام:پس اینجوری شد
یون جی:آره خب ...وای من هنوز دوسش دارم .....من الان یه جورایی ترکش نکردم .....فقط ...یه چند روز نیستم ....میخوام چند روز راحت باشه چون هردومون همیشه با اتفاقای دور و ورمون اذیت میشدیم(ناراحت)
بورام:هوففف(ناراحت)
بورام:وایسا برات قهوه بیارم
یون جی:ممنونم
کوک ویو
خدایا چیکار کنم .....چجوری یون جی رو پیدا کنم .... دوباره بهش زنگ میزنم
بوق بوق بوق
کوک:یون جی جواب بده(گریه)
یون جی یو
یون جی:کوک داره زنگ میزنه .... اگر جوابشو بدم دوباره یاد غصه های میوفتم ....
کوک:تورو خدا جواب بده(گریه)
یون جی:ای بابا .... الو سلام چیه
کوک:یون جی کجا رفتی(صدای گرفته)
یون جی:اومدم جایی که هم من راحت باشم هم تو
کوک:من راحت نیستم بدون تو نمیتونم
یون جی:چند روز ... فقط چند رو منو فراموش کن
کوک:چند روز .... منظورت اینه که چند رو عذاب بکشم
یون جی:هر موقع پیش همیم .... غصه هامون شروع میشه ...... بزار اعصابمون چند روز راحت باشه ..... اگه منو دوست داری .... بزار یکی دوروز اعصابم راحت باشه .... والا به خدا به جای اینکه بهم حرف های خوب بزنی ....خبرای بد میدی .... اعصابم نمیکشه(بغض)
کوک:میترسم ....
یون جی:ترس نداره .... یعنی نمیخوای اعصابم راحت باشه
کوک:من اینو نمیگم .... میگم که برگرد .... خواهشا
یون جی:من ترکت نکردم ..... یعنی نمیتونم چند روز راحت باشم
کوک:ا ..... اگه میخوای راحت باشی ..... باشه چند روز راحت باش .... ولی اینو بدون بدون تو نمیتونم
یون جی:بهت میگم برمیگردم ....فقط چند روز اعصابم راحت باشه(بغض)
کوک:ب .... باش ..... ولی برگرد ..... دلمو نشکون
یون جی:فعلا
کوک:ف ..... فعلا
نویسنده ویو
یون جی ۲ روز خونه ی بورام اینا میمونه و بعد دوباره میره پیش کوک ....اون فقط چند روز میخواد اعصابش راحت باشه ..... منم بودم پدرم در میومد انقدر بدبختی
۱ روز بعد
کوک ویو
دیروز یون جی رفت و الان من خونه تنهام و خب احساس میکنم وقتی ناراحتی یون جی رو نمیبینم حالم بهتره .....
کوک:برم بیرون به سرم باد بخوره
کوک رفت سوار ماشین شد .... رفتش به یه پارک ....نشسته بود و داشت شیر موز میخورد که یه خانوم جوون اومد جلوش وایساد
کوک:ببخشید شما
خانوم:منو یادت نمیاد ..... منو که خیلی دوست داشتی ....
فلش بک قدیم بچگی کوک
کوک:الان میگیرم آجی
کیونگ:توپو بگیر .... آفرین
فلش بک به حال
کوک:ت .... تو
خانم:آره .... من خواهرتم
کپی ممنوع❌
شرط ۴۰ لایک و ۳۵ کامنت
۱۳.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.