(فیک عشق مافیایی )
(فیک عشق مافیایی )
{پارت دوم }
ویو ا.ت
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم
رفتم دست شویی کارای لازم رو کردم بعد یه لباس دارک پوشیدم ارایش کردم زدم بیرون چند تا لباس خریدم با دو تا کفش و یه کیف داشتم میرفتم که چند نفر اومدن تو اسلحه داشتن من رفتم تو دستشویی که یکیشون بلند داد زد گفت:بیا بیرون تا نکشتمت
از ترسم اومدم بیرون که دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی
جانگ کوک ویو
امروز بادیگارد هارو فرستادم چند تا خدمتکار بیارن
بعد از چند ساعت بادیگارد اومد
بادیگارد:قربان اوردمشون
جانگ کوک: کجان
بادیگارد:عمارت بغلی توی اتاق بزرگه
جانگ کوک:خوبه برو
بادیگارد رفت منم رفتم عمارت بغلی
ویو ا.ت
بیدار شدم یه اتاق بزرگ با کلی دختر بود که بعضیا گریه می کردن و بعضیا بیهوش که به دختر بغلیم گفتم:چی شده اینجا کجاست ؟ اسمت چیه؟!
دختره:اسم من مانیاست اینجا هم یکی از عمارت های بزرگ جئون جانگ کوک هست
ا.ت:وایسا ااااا منظورت از جئون جانگ کوک همون بزرگ ترین مافیای کره که نیست
مانیا:چرا دقیقا همونه راستی اسم تو چیه؟
ا.ت :اسم من ا.ت
که یهو در وا شد و چهرهی جئون جانگ کوک معلوم شد که همه گریه هاشون قطع شد من فقط اسمش رو شنیدم و یه بار عکسش توی اینترنت ولی زیاد در بارش نمیدونم که بلند داد زدم و با تمام شجاعتم گفتم:با ما چیکار داری بزار بریم بیرون
جانگ کوک:اوووو پس میخوای بری بیرون( با لحن ترسناک )
ا.ت:ا.. ااره... خب که.. چ. چییی
جانگ کوک:از از این سی نفر ۱۵ نفر ازاد ۱۵ نفر هم عمارت
ا.ت:یعنی چییی ۱۵ نفر ازاد ۱۵ نفر عمارت من باید برم خونه ( داد)
جانگ کوک:..............
ادامه پارت
10تا🤑فالوو
۱۰تا📝کامنت
ببخشید دیر شد
{پارت دوم }
ویو ا.ت
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم
رفتم دست شویی کارای لازم رو کردم بعد یه لباس دارک پوشیدم ارایش کردم زدم بیرون چند تا لباس خریدم با دو تا کفش و یه کیف داشتم میرفتم که چند نفر اومدن تو اسلحه داشتن من رفتم تو دستشویی که یکیشون بلند داد زد گفت:بیا بیرون تا نکشتمت
از ترسم اومدم بیرون که دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی
جانگ کوک ویو
امروز بادیگارد هارو فرستادم چند تا خدمتکار بیارن
بعد از چند ساعت بادیگارد اومد
بادیگارد:قربان اوردمشون
جانگ کوک: کجان
بادیگارد:عمارت بغلی توی اتاق بزرگه
جانگ کوک:خوبه برو
بادیگارد رفت منم رفتم عمارت بغلی
ویو ا.ت
بیدار شدم یه اتاق بزرگ با کلی دختر بود که بعضیا گریه می کردن و بعضیا بیهوش که به دختر بغلیم گفتم:چی شده اینجا کجاست ؟ اسمت چیه؟!
دختره:اسم من مانیاست اینجا هم یکی از عمارت های بزرگ جئون جانگ کوک هست
ا.ت:وایسا ااااا منظورت از جئون جانگ کوک همون بزرگ ترین مافیای کره که نیست
مانیا:چرا دقیقا همونه راستی اسم تو چیه؟
ا.ت :اسم من ا.ت
که یهو در وا شد و چهرهی جئون جانگ کوک معلوم شد که همه گریه هاشون قطع شد من فقط اسمش رو شنیدم و یه بار عکسش توی اینترنت ولی زیاد در بارش نمیدونم که بلند داد زدم و با تمام شجاعتم گفتم:با ما چیکار داری بزار بریم بیرون
جانگ کوک:اوووو پس میخوای بری بیرون( با لحن ترسناک )
ا.ت:ا.. ااره... خب که.. چ. چییی
جانگ کوک:از از این سی نفر ۱۵ نفر ازاد ۱۵ نفر هم عمارت
ا.ت:یعنی چییی ۱۵ نفر ازاد ۱۵ نفر عمارت من باید برم خونه ( داد)
جانگ کوک:..............
ادامه پارت
10تا🤑فالوو
۱۰تا📝کامنت
ببخشید دیر شد
۷.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.