عشق یا قتل پ ۲۱ ق ۴ و ق ۵
پ ۲۱ ق ۴ : ک یونگی بهش حمله میکنه .... می وونگ سریع بر میگرده و یونگی رو ک زخمی روی زمین افتاده میبینه
جونگ کوک .... وات؟
نگاه کرد ک میلدا با تفنگ به یونگی تیر زده بود! .........می وونگ جینهو رو ول کرد و دوید سمت میلدا
می وونگ .... به موقع رسیدی دخترم!
میلدا رو به جونگ کوک نشونه گرفت
میلدا...جلو نیا!!!
جونگ کوک ... اووو پس اون میلدا ک میگفتن تو بودی!
میلدا و می وونگ عقب عقب رفتن.....و از در پشتشون خارج شدن .... جونگ کوک سریع میره پیش یونگی
جونگ کوک....چیشد حالت خوبه؟
یونگی....خ.خوبم!....فقط به شونم خورد!
جونگ کوک ... آفرین! قوی باش! هوسوک اینا با تو!
و خودش میدوه دنبال میلدا و می وونگ .... دو تا تیر به هوا شلیک میکنه و داد میزنه
جونگ کوک ... وایستا! کاریت ندارم! فقط میدمت به تهیونگ!
و همینطور میدوه دنبالشون ....... میلدا عقب میمونه......ولی می وونگ سریع سوار هلیکوپتر میشه و بدون توجه به میلدایی ک به گریه افتاده پرواز میکنه و میره
جونگ کوک.....عجب بابابزرگی داشتی میلدا! هع اینم نتیجه کمک بهش!
میلدا....منو نکش خواهش میکنم!
جونگ کوک.....کشتن تو دست من نیس دست تهیونگ و ا/ت هس! الان بلند شو!
میلدا یه مشت شن تو مشتش جمع میکنه و میپاشه رو صورت جونگ کوک و سریع فرار میکنه
جونگ کوک .... دختره ی هرزه!
هانا....بزارش با من!
جونگ کوک شن ها رو از صورتش کنار میزنه و هانا رو ک داره میاد میبینه....
پ ۲۱ ق ۵ : . مقابل هم می ایستن
جونگ کوک .... تو اینجا چیکار میکنی؟
هانا... بعدا تعریف میکنم....من برم حساب این دختره رو برسم بعد حرف میزنیم چطوره؟
جونگ کوک....بعد یه شب رمانتیک دوتایی.....قول میدی؟
هانا.....هییی هنو یه ساعت نمیشه فهمیدی زندم اون وقت قرار برام میزاری؟
جونگ کوک ... چون به غیر تو به کس دیگه ای دست نزدم! و نمیزنم!
هانا...ولی قول شرف نمیدم! قبوله!
جونگکوک .... باید مارک کنی!
هانا....اذیت نکن دیگ
جونگ کوک .... بدو منتظرم!
لباشو مث غنچه جمع کرده بود و منتظر بود هانا ببوستش.....هانا خنده ای کرد و بوسه ای کوتاه روی لباش گذاشت .... جدا شد و به طرف میلدا حرکت کرد
هانا....من میرم! اینم یه مارک کوتاه!
جونگ کوک ... امشب در خدمتیم هانا خانم!
بعد خنده ای ریز کرد و رفت داخل کارخونه ....
جیمین....ون حاضره بریم؟
جونگ کوک...... شما برید ما بعدا میایم
جینهو....جونگ کوک....آممم....قضیه...چیز رو چجوری به ا/ت بگم؟
جونگ کوک ..... یه جوری میگیم دیگه نمیشه پنهانش کرد....تو برو
جیمین دست جینهو رو گرفت و با خودش برد ..... چند دقیقه بعد همه رفتن و فقط ماشین جونگ کوک مونده بود....
جونگ کوک .... وات؟
نگاه کرد ک میلدا با تفنگ به یونگی تیر زده بود! .........می وونگ جینهو رو ول کرد و دوید سمت میلدا
می وونگ .... به موقع رسیدی دخترم!
میلدا رو به جونگ کوک نشونه گرفت
میلدا...جلو نیا!!!
جونگ کوک ... اووو پس اون میلدا ک میگفتن تو بودی!
میلدا و می وونگ عقب عقب رفتن.....و از در پشتشون خارج شدن .... جونگ کوک سریع میره پیش یونگی
جونگ کوک....چیشد حالت خوبه؟
یونگی....خ.خوبم!....فقط به شونم خورد!
جونگ کوک ... آفرین! قوی باش! هوسوک اینا با تو!
و خودش میدوه دنبال میلدا و می وونگ .... دو تا تیر به هوا شلیک میکنه و داد میزنه
جونگ کوک ... وایستا! کاریت ندارم! فقط میدمت به تهیونگ!
و همینطور میدوه دنبالشون ....... میلدا عقب میمونه......ولی می وونگ سریع سوار هلیکوپتر میشه و بدون توجه به میلدایی ک به گریه افتاده پرواز میکنه و میره
جونگ کوک.....عجب بابابزرگی داشتی میلدا! هع اینم نتیجه کمک بهش!
میلدا....منو نکش خواهش میکنم!
جونگ کوک.....کشتن تو دست من نیس دست تهیونگ و ا/ت هس! الان بلند شو!
میلدا یه مشت شن تو مشتش جمع میکنه و میپاشه رو صورت جونگ کوک و سریع فرار میکنه
جونگ کوک .... دختره ی هرزه!
هانا....بزارش با من!
جونگ کوک شن ها رو از صورتش کنار میزنه و هانا رو ک داره میاد میبینه....
پ ۲۱ ق ۵ : . مقابل هم می ایستن
جونگ کوک .... تو اینجا چیکار میکنی؟
هانا... بعدا تعریف میکنم....من برم حساب این دختره رو برسم بعد حرف میزنیم چطوره؟
جونگ کوک....بعد یه شب رمانتیک دوتایی.....قول میدی؟
هانا.....هییی هنو یه ساعت نمیشه فهمیدی زندم اون وقت قرار برام میزاری؟
جونگ کوک ... چون به غیر تو به کس دیگه ای دست نزدم! و نمیزنم!
هانا...ولی قول شرف نمیدم! قبوله!
جونگکوک .... باید مارک کنی!
هانا....اذیت نکن دیگ
جونگ کوک .... بدو منتظرم!
لباشو مث غنچه جمع کرده بود و منتظر بود هانا ببوستش.....هانا خنده ای کرد و بوسه ای کوتاه روی لباش گذاشت .... جدا شد و به طرف میلدا حرکت کرد
هانا....من میرم! اینم یه مارک کوتاه!
جونگ کوک ... امشب در خدمتیم هانا خانم!
بعد خنده ای ریز کرد و رفت داخل کارخونه ....
جیمین....ون حاضره بریم؟
جونگ کوک...... شما برید ما بعدا میایم
جینهو....جونگ کوک....آممم....قضیه...چیز رو چجوری به ا/ت بگم؟
جونگ کوک ..... یه جوری میگیم دیگه نمیشه پنهانش کرد....تو برو
جیمین دست جینهو رو گرفت و با خودش برد ..... چند دقیقه بعد همه رفتن و فقط ماشین جونگ کوک مونده بود....
۳۶۶.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۰