عشق و نفرت پارت27♡
عشق و نفرت پارت27♡
ویو کوک
منتظر مینسو بودم که دیدم با یه لباس نسبتا باز و زیبا اومد پایین محوش شده بودم
پایان ویو
مینسو:خب زود باش بریم وگرنه به مهمونی نمیرسیم
جونگکوک:باشه
ویو مهمونی
جونگکوک: ماشینمو پارک کنید
*بله خوش امدید
مینسو:(لبخند)
جیمین: عوو ببین کی اینجاست کوک حالت چطوره پسر خیلی وقته همو ندیدیم
مینسو: سلام جیمین شی خوبی
جیمین: سلام عزیمز خوبی چقدر خشگل شدی دختر
مینسو: ممنونم تو هم نسبت به یک سال پیش خیلی هندسام تر شدی(خنده)(کلا جیمین و مینسو با هم خیلی شوخی دارن مثل خواهر و برادر هم ممنون اما خواهر و برادر نیستن جیمین مثل تهیونگ دوست صمیمی کوک هست و تهیونگ)
ویو مینسو
رفتم پیش یونیجی همو بغل کردیم چون دوست صمیمی من بود وهمینطور زن جیمین و سومین و لی جیون هم اونجا بودن که از قیافه متعجبشون مشخص بود
و بعدش رفتم پیش یونا که یونا رفت پیش یکی از دوستای بچگیش منم تنها موندم خواستم یکم نوشیدنی بخورم که یهو چشمم به کوک افتاد چی اون دختره کیه دیگه یه دختره کنارش بود که همش خودشو به کوک. میمالید و نزدیکش میشد و کوک هم دستشو دور کمرش حلقه کرده بود بغضم گرفت اخه دلیل نمیشه چون دعوا کردیم این کارارو کنه
پایان ویو
لی جیون: چطوری
مینسو:چی میخوای
لی جیون: ای بابا اومدم باهات صجبت کنم دیدم شوهرت داره با دخترای دیگه لاس میزنه(((نویسنده: خودت لاس یمزنی مرتیکه بیشعور به کوک من چیز میگی اره بیام بزنمت)))
مینسو: به تو چه برو پی زندگی خودت دیگه هم مزاحم نشو
ادامه دارد...
ویو کوک
منتظر مینسو بودم که دیدم با یه لباس نسبتا باز و زیبا اومد پایین محوش شده بودم
پایان ویو
مینسو:خب زود باش بریم وگرنه به مهمونی نمیرسیم
جونگکوک:باشه
ویو مهمونی
جونگکوک: ماشینمو پارک کنید
*بله خوش امدید
مینسو:(لبخند)
جیمین: عوو ببین کی اینجاست کوک حالت چطوره پسر خیلی وقته همو ندیدیم
مینسو: سلام جیمین شی خوبی
جیمین: سلام عزیمز خوبی چقدر خشگل شدی دختر
مینسو: ممنونم تو هم نسبت به یک سال پیش خیلی هندسام تر شدی(خنده)(کلا جیمین و مینسو با هم خیلی شوخی دارن مثل خواهر و برادر هم ممنون اما خواهر و برادر نیستن جیمین مثل تهیونگ دوست صمیمی کوک هست و تهیونگ)
ویو مینسو
رفتم پیش یونیجی همو بغل کردیم چون دوست صمیمی من بود وهمینطور زن جیمین و سومین و لی جیون هم اونجا بودن که از قیافه متعجبشون مشخص بود
و بعدش رفتم پیش یونا که یونا رفت پیش یکی از دوستای بچگیش منم تنها موندم خواستم یکم نوشیدنی بخورم که یهو چشمم به کوک افتاد چی اون دختره کیه دیگه یه دختره کنارش بود که همش خودشو به کوک. میمالید و نزدیکش میشد و کوک هم دستشو دور کمرش حلقه کرده بود بغضم گرفت اخه دلیل نمیشه چون دعوا کردیم این کارارو کنه
پایان ویو
لی جیون: چطوری
مینسو:چی میخوای
لی جیون: ای بابا اومدم باهات صجبت کنم دیدم شوهرت داره با دخترای دیگه لاس میزنه(((نویسنده: خودت لاس یمزنی مرتیکه بیشعور به کوک من چیز میگی اره بیام بزنمت)))
مینسو: به تو چه برو پی زندگی خودت دیگه هم مزاحم نشو
ادامه دارد...
۴.۰k
۱۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.