still with you ❤️ thkook
امروز یکشنبه ۱۱ژوئن قطار تازه نگه داشته و من بعد از اینکه کوله امو انداختم رو دوشم و از قطار پیاده شدم
وارد سئول شدم شهر رویایی من ......
حالم اصلا خوب نیست باید برم برای خودم دنبال خونه بگردم دنبال کار بگردم واییی چقدر بدبختم من، .....
راوی : تو خیابون های سئول راه میرفت و وارد املاکی میشد و ادرس دانشگاه ش رو میداد و میگفت ی خونه نزدیک اینجا میخوام
بعد از چند بار پرسیدن
سلام خسته نباشید ی خونه میخواستم نزدیک دانشگاه ( هانیانگ )
مغازه دار : سلام خوش اومدید. بله اتفاقا ی خونه ی خوب داریم تو ی اون مسیر داریم اگه میخواید با هم بریم ببینیم
بله بریم مشکلی نیست فقط قیمتش رو هم بگید
مغازه دار :بله قیمتش۰۰ ۳وون است
چقدر خوب پس سریع تر بریم ببینیم
راوی : از مغازه بیرون اومدند به سمت خونه رفتن پسرک با تعجب به خونه نگاه میکرد فک نمیکرد همچین خونه ای گیرش بیاد ۵۰۰ وون دستش بود
از خونه خوشش اومد و قرار داد رو بست
خیلی ممنونم واقعا خونه ی خوبیه
راوی : پولی دستش بود رو۳۰۰ وون رو بهش داد
وارد خونه شد کلیدشو رو گرفت مغازه دار هم رفت
وسایلشو توی. خونه چید و از خونه بیرون اومد
به سمت مغازه ها دنبال کار میگشت
سلام خسته نباشید و ۱۷ سالمه و دنبال کار میگردم شما
کارمند نمیخوایید
سلام ممنونم خیلی خوش اومدید اما متاسفم ما کارمندا مون رو گرفتیم
راوی : همینجوری ادامه داد تا آگهی روی زمین دید
آگهی واسه ی کلوپ بود آگهی برداشت و به سمت کلوپ دوید
وارد شد نفس نفس میزد
سلام خسته نباشید من واسه آگهی اومدم میدونم باید برای هیجده سال باشه اما به این کار واقعا ترو خدا تروخدا
صاحب کلوپ : ی لیوان آب به پسرک داد پسر جون آرم باش باشه باشه ولی خب اینجا ی سری شرایط داره
مثلا باید تو قسمت بار کار کنی با مشتری خوش اخلاق باشی
و به مشتریان احترام بذاری
چشم من قول میدم همه ی اینا رو انجام بدم میشه از فردا شب کار رو شروع کنم
صاحب کلوپ. : اره اینجا رو امضا کن فردا شب میبینمت تو بار
بالا ی ده تا لایک پارت بعدی آپلود میشه ❤️
وارد سئول شدم شهر رویایی من ......
حالم اصلا خوب نیست باید برم برای خودم دنبال خونه بگردم دنبال کار بگردم واییی چقدر بدبختم من، .....
راوی : تو خیابون های سئول راه میرفت و وارد املاکی میشد و ادرس دانشگاه ش رو میداد و میگفت ی خونه نزدیک اینجا میخوام
بعد از چند بار پرسیدن
سلام خسته نباشید ی خونه میخواستم نزدیک دانشگاه ( هانیانگ )
مغازه دار : سلام خوش اومدید. بله اتفاقا ی خونه ی خوب داریم تو ی اون مسیر داریم اگه میخواید با هم بریم ببینیم
بله بریم مشکلی نیست فقط قیمتش رو هم بگید
مغازه دار :بله قیمتش۰۰ ۳وون است
چقدر خوب پس سریع تر بریم ببینیم
راوی : از مغازه بیرون اومدند به سمت خونه رفتن پسرک با تعجب به خونه نگاه میکرد فک نمیکرد همچین خونه ای گیرش بیاد ۵۰۰ وون دستش بود
از خونه خوشش اومد و قرار داد رو بست
خیلی ممنونم واقعا خونه ی خوبیه
راوی : پولی دستش بود رو۳۰۰ وون رو بهش داد
وارد خونه شد کلیدشو رو گرفت مغازه دار هم رفت
وسایلشو توی. خونه چید و از خونه بیرون اومد
به سمت مغازه ها دنبال کار میگشت
سلام خسته نباشید و ۱۷ سالمه و دنبال کار میگردم شما
کارمند نمیخوایید
سلام ممنونم خیلی خوش اومدید اما متاسفم ما کارمندا مون رو گرفتیم
راوی : همینجوری ادامه داد تا آگهی روی زمین دید
آگهی واسه ی کلوپ بود آگهی برداشت و به سمت کلوپ دوید
وارد شد نفس نفس میزد
سلام خسته نباشید من واسه آگهی اومدم میدونم باید برای هیجده سال باشه اما به این کار واقعا ترو خدا تروخدا
صاحب کلوپ : ی لیوان آب به پسرک داد پسر جون آرم باش باشه باشه ولی خب اینجا ی سری شرایط داره
مثلا باید تو قسمت بار کار کنی با مشتری خوش اخلاق باشی
و به مشتریان احترام بذاری
چشم من قول میدم همه ی اینا رو انجام بدم میشه از فردا شب کار رو شروع کنم
صاحب کلوپ. : اره اینجا رو امضا کن فردا شب میبینمت تو بار
بالا ی ده تا لایک پارت بعدی آپلود میشه ❤️
۳.۲k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.