part 93
#part_93
#فرار
برادرمون پشتش به دوربین بود اومدم یه نفس عمیق بکشم که آخ جون ترسناک نیس که مرده برگشت من کلا قفل کردم فقط احساس کردم روحم با لبخند ملیح ازم جدا شد و
به دیار باقی شتافت خدا خیر بده فیلم نامه نویسشو آخه بگو خونه ی ننت آباد این قیافست این یابو داره ؟شیطان الرجیم بود پوستش که گلاب به روتون رنگ اسهال بود چشمم که یکی داشت یکی هم نداشت بازم صد رحمت به اون چشمش که نداشت چشم سالمش کلا سفید بود و ل*ب*شم جر خورده بود جمجمش زده بود بیرون اصلا یه وضعی داشت دیدنی حالا منو میگی ؟؟ دهنمو باز کردم یه جیغ کشیدم بنفشششش ارسلان بدبخت اینقدر که از جیغ من ترسید ازین یارو نترسید همینجوری دهنم عین اسب آبی باز بود و جیغ میکشیدم که یهو نمیدونم چی شد تلوزیون خاموش شد
ولی من تو شوک صحنه همچنان واسه خودم جیغ میزدم ارسلان شونه هامو گرفت و همچین تکونم داد که حس کردم جای کلیه هام عوض شد !!
داد زد :
- نیکااااا تموم شد بس کن
دهنمو بستم و عین منگلا نگاش کردم بدبخت مونده بود چی بگه منم دیدم اوضاع سفید شده یه لبخند زدم گششاااد
ارسلان خندش گرفت ولی خودشو جدی گرفت و بی جنبه ای نثارم کرد و بلند شد بیشعور فقط میخواست منو سکته بده هاااا دارم براش اصلا نگامم نکرد صاف رفت بالا وای خدا قلبم تو جورابمه این چی بود دیگه این ارسلانو من امشب ادمش نکنم نیکا نیستم که باد لاستیکم وایسا حالا یکم نشستم فکر کردم بیشعور نمیگه سکته میکنم میمونم رودستش اینجوری هوامو داشت الان نگاهم خورد به جلد سی دیه رو میز تی وی بود نبرده بودش خم شدم برش داشتم که چشمم خورد به همون یارو جنه کی اینو درست کرده خدایی یکم مکث کردم وایسا ببینم درست کرده عین جت از جام پریدم و رفتم سمت اتاق دیانا
#فرار
برادرمون پشتش به دوربین بود اومدم یه نفس عمیق بکشم که آخ جون ترسناک نیس که مرده برگشت من کلا قفل کردم فقط احساس کردم روحم با لبخند ملیح ازم جدا شد و
به دیار باقی شتافت خدا خیر بده فیلم نامه نویسشو آخه بگو خونه ی ننت آباد این قیافست این یابو داره ؟شیطان الرجیم بود پوستش که گلاب به روتون رنگ اسهال بود چشمم که یکی داشت یکی هم نداشت بازم صد رحمت به اون چشمش که نداشت چشم سالمش کلا سفید بود و ل*ب*شم جر خورده بود جمجمش زده بود بیرون اصلا یه وضعی داشت دیدنی حالا منو میگی ؟؟ دهنمو باز کردم یه جیغ کشیدم بنفشششش ارسلان بدبخت اینقدر که از جیغ من ترسید ازین یارو نترسید همینجوری دهنم عین اسب آبی باز بود و جیغ میکشیدم که یهو نمیدونم چی شد تلوزیون خاموش شد
ولی من تو شوک صحنه همچنان واسه خودم جیغ میزدم ارسلان شونه هامو گرفت و همچین تکونم داد که حس کردم جای کلیه هام عوض شد !!
داد زد :
- نیکااااا تموم شد بس کن
دهنمو بستم و عین منگلا نگاش کردم بدبخت مونده بود چی بگه منم دیدم اوضاع سفید شده یه لبخند زدم گششاااد
ارسلان خندش گرفت ولی خودشو جدی گرفت و بی جنبه ای نثارم کرد و بلند شد بیشعور فقط میخواست منو سکته بده هاااا دارم براش اصلا نگامم نکرد صاف رفت بالا وای خدا قلبم تو جورابمه این چی بود دیگه این ارسلانو من امشب ادمش نکنم نیکا نیستم که باد لاستیکم وایسا حالا یکم نشستم فکر کردم بیشعور نمیگه سکته میکنم میمونم رودستش اینجوری هوامو داشت الان نگاهم خورد به جلد سی دیه رو میز تی وی بود نبرده بودش خم شدم برش داشتم که چشمم خورد به همون یارو جنه کی اینو درست کرده خدایی یکم مکث کردم وایسا ببینم درست کرده عین جت از جام پریدم و رفتم سمت اتاق دیانا
۲.۵k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.