بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
به آنان بفرمایید: برای شما هیچ اشکالی ندارد و هیچ عیبی هم ندارد، همان طور که مذهب و فقه خودتان گفته است عمل نمایید.
نکاتی در ذیل ایفاد میگردد که ابتدا خودتان و همگان باید در آنها تأمل داشته باشند، سپس در مقام پاسخگویی به دیگران، با زبان، لحن و بیانی که مفهوم و مُدرک آنان گردد، منتقل نمایند.
الف) - دین اسلام، شامل اصول و فروع میباشد؛ که اصول آن مبانی نظری و اعتقادی، و فروعش احکام عملی است.
ب) - مبانی نظری اعتقادات، اصولی است که باید به عقل تصدیق و به قلب فهم شود و قابل تقلید نمیباشند. به عنوان مثال اگر مدعی گفت مثل ابن تیمیه و...؛ خدا جسم، چشم، دست و پا دارد، یا دیگری گفت که معاد و حساب و کتابی در کار نیست، یا دیگری گفت: خدا بندگانش را رها کرده و به خودشان واگذار نموده است و قابل قبول عقل نمیباشد و قلب نیز این تحریفات را فهم نکرده و به آن ایمان نمیآورد. از این رو گفته شده که اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمیباشد.
اما، فروع دین که شامل قوانین و احکام در هر امری میباشد، یک علم تخصصی است، مانند حقوق در ادیان، مکاتب یا ملل دیگر. از این رو اگر کسی علاقه، ذوق و استعداد داشت، در این رشته به صورت تخصصی تحصیل مینماید، اما اگر نداشت، تقلید از متخصصِ واجدِ شرایط برای او جایز است و البته راه دیگری هم ندارد.
ج) - یک تفاوت عمده در عرصه فقه و احکام، میان تشیع و تسنن وجود دارد و آن این که الحمدلله باب تفقه و اجتهاد در تشیع باز است، یعنی هر که بخواهد، میتواند در این رشته تحصیل نماید؛ اما متأسفانه باب اجتهاد را برای اهل سنّت، پس از چهارمین مجتهد، مسدود اعلام کردند. از این رو، دسترسی مردم عادی از اهل تسنن، به احکام همان چهار مجتهد بسیار سخت میباشد.
پس ما، رساله عملیه مجتهد زنده و معاصر را در اختیار داریم، اما آنها باید به فقه آن چهار نفر مراجعه کنند که کار بسیار دشواری میباشد. لذا مجبورند به همین که علمایشان میگویند، اکتفا کنند. پس باید همین کار را بکنند، مگر آن که بخواهند بروند در فقه تحصیل تخصصی نمایند.
آن چه مهم است بدانیم و بدان توجه داشته باشیم:
یک) - نه تنها دین اسلام، بلکه هر مقوله و امری، اصول و فروع دارد. پس هیچ گاه نباید اصول را رها کرد و بر سر فروع، دچار چالش شد. البته نه این که فروع و احکام، کم ارزش باشند، بلکه منظور، توجه و بصیرت است. فرض کنید مسلمانی، خدا و معاد را فراموش کرده، یک بار هم قرآن را تلاوت ننموده، از اسلام هیچ نمیداند، بعد میآید راجع به بستن یا باز کردن دست در حال نماز، بحث و مجادله میکند.!(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
به آنان بفرمایید: برای شما هیچ اشکالی ندارد و هیچ عیبی هم ندارد، همان طور که مذهب و فقه خودتان گفته است عمل نمایید.
نکاتی در ذیل ایفاد میگردد که ابتدا خودتان و همگان باید در آنها تأمل داشته باشند، سپس در مقام پاسخگویی به دیگران، با زبان، لحن و بیانی که مفهوم و مُدرک آنان گردد، منتقل نمایند.
الف) - دین اسلام، شامل اصول و فروع میباشد؛ که اصول آن مبانی نظری و اعتقادی، و فروعش احکام عملی است.
ب) - مبانی نظری اعتقادات، اصولی است که باید به عقل تصدیق و به قلب فهم شود و قابل تقلید نمیباشند. به عنوان مثال اگر مدعی گفت مثل ابن تیمیه و...؛ خدا جسم، چشم، دست و پا دارد، یا دیگری گفت که معاد و حساب و کتابی در کار نیست، یا دیگری گفت: خدا بندگانش را رها کرده و به خودشان واگذار نموده است و قابل قبول عقل نمیباشد و قلب نیز این تحریفات را فهم نکرده و به آن ایمان نمیآورد. از این رو گفته شده که اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمیباشد.
اما، فروع دین که شامل قوانین و احکام در هر امری میباشد، یک علم تخصصی است، مانند حقوق در ادیان، مکاتب یا ملل دیگر. از این رو اگر کسی علاقه، ذوق و استعداد داشت، در این رشته به صورت تخصصی تحصیل مینماید، اما اگر نداشت، تقلید از متخصصِ واجدِ شرایط برای او جایز است و البته راه دیگری هم ندارد.
ج) - یک تفاوت عمده در عرصه فقه و احکام، میان تشیع و تسنن وجود دارد و آن این که الحمدلله باب تفقه و اجتهاد در تشیع باز است، یعنی هر که بخواهد، میتواند در این رشته تحصیل نماید؛ اما متأسفانه باب اجتهاد را برای اهل سنّت، پس از چهارمین مجتهد، مسدود اعلام کردند. از این رو، دسترسی مردم عادی از اهل تسنن، به احکام همان چهار مجتهد بسیار سخت میباشد.
پس ما، رساله عملیه مجتهد زنده و معاصر را در اختیار داریم، اما آنها باید به فقه آن چهار نفر مراجعه کنند که کار بسیار دشواری میباشد. لذا مجبورند به همین که علمایشان میگویند، اکتفا کنند. پس باید همین کار را بکنند، مگر آن که بخواهند بروند در فقه تحصیل تخصصی نمایند.
آن چه مهم است بدانیم و بدان توجه داشته باشیم:
یک) - نه تنها دین اسلام، بلکه هر مقوله و امری، اصول و فروع دارد. پس هیچ گاه نباید اصول را رها کرد و بر سر فروع، دچار چالش شد. البته نه این که فروع و احکام، کم ارزش باشند، بلکه منظور، توجه و بصیرت است. فرض کنید مسلمانی، خدا و معاد را فراموش کرده، یک بار هم قرآن را تلاوت ننموده، از اسلام هیچ نمیداند، بعد میآید راجع به بستن یا باز کردن دست در حال نماز، بحث و مجادله میکند.!(ادامه دارد...)
۱۴۰
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.