حالا چشم هایش را می دیدم، چشم هایی که در انها
حالا چشم هایش را می دیدم، چشم هایی که در انها
نه خبری از نآامیدی بود، و نه ترس ، فقط آرامش بود
آرامشی غریب و سرد ، همان نوع آرامشی که انسان وقتی درد به انتهای استخوانش میرسد درک میکند
نه خبری از نآامیدی بود، و نه ترس ، فقط آرامش بود
آرامشی غریب و سرد ، همان نوع آرامشی که انسان وقتی درد به انتهای استخوانش میرسد درک میکند
۶۳۲
۲۰ دی ۱۴۰۳