مافیای من پارت ۴

که یهو...
یهو هیچی هیچی نشد کرم دارم


ویو ات
رفتیم ناهار خوردیم از یونا پرسیدم به کوک چی گفت کوک بهش چی گفت
یونا:ات!لینا! یه خبر خوب
لینا:چی چی شده(با دهن پر)
یونا:کوک بهم اعتراف کرد🥺
لینا و ات:چی واقعا 😳😐
یونا:آره آره کوک اعتراف کرد
ات:توف تو این شانس زنگ خورد بریم سر کلاس
لیناویونا:بریم
سر کلاس
استاد:بچه ها برای پروژه باید دسته بندی شید
لیست داره میخونه
یونا با کوک
لینا با جیمین
و ات هم با تهیونگ
ویو ات
استاد داشت لیست میخوند که گفت من با ته باشم ای خدا (زهر هویج خیلی هم دلت بخواد)
استاد: تهیونگ جاتو با یونا عوض کن
برو پیش ات بشین
بچه ها برای این پروژه باید باهم کار کنین
همه باهم:چشم استاد